پاییز نیامده را باید جشن گرفت!

این روزها اونقدر ویر کیک درست کرده افتاده بجونم

که اجازه نمیدم پاییز بیچاره بیاد و از راه برسه 

نرسیده دهنش رو صاف کردم!

موجا ... ۲ نظر ۱ خوشم اومد :)

پایان هفته با خوش گذرونی!!

دیروز رو وسط یه کوه لباس گذروندم!

باید بخشی از لباسها رو ببخشم

که خلوت تر بشه دورم

از شلوغی خونه و پر بودن همه چی خوشم نمیاد

موجا ... ۰ نظر ۲ خوشم اومد :)

موفقیت شیرین!

من یه پروژه ای رو برای شرکت شروع کرده بودم

که نه بابتش بودجه تبلیغی داشتیم

نه هیچ چیز دیگه

موجا ... ۰ نظر ۲ خوشم اومد :)

کیک هویج!

پست چی پریروزها اومده بود و همزن رو آورده بود

ولی من باشگاه بودم

موجا ... ۰ نظر ۰ خوشم اومد :)

دیت و دور دور:)

خوب دیروز بااینکه روز خسته کننده ای بود

و تو باشگاه هم خیلی سنگین کار کردم

و با لرزش پا به خونه برگشتم

ولی میم که چند بار تماس گرفت وذوقش رو دیدم برای قرارمون

و هم نیاز خودم به دور دور و دوری از خونه

اوکی دادم

و قرار شد ساعت یک ربع به 9 ما بریم بیرون

دیگه من رفتم دوش گرفتم و بعدم درگیر خشک کردن و سشوار کشیدن موهام شدم

و یه ارایش متوسطی داشتم یعنی نه میشه گفت ارایش شب بود نه لایت و ملایم

بخاطر سایه زیتونی که زده بودم:)))

به نظر خودم که قیافه ام با وجود خستگی خیلی خوب بود

و دیگه راس ساعت اقای میم زنگ زد من دم در خونه منتظرتم

رفتیم اول دور زدیم خارج شهر تا گشنمون بشه ووقت شام بشه

ازم پرسید چی دوست داری؟ فست فودی یا ایرانی

که قرار شد فست فودی سفارش بدیم من هوس پیتزا کرده بودم

میم گفت کالزونه دیگه؟

گفتم نوچ پیتزا قدیمی میخوام مرغ وقارچ

میم هم پیتزا گوشت و قارچ سفارش داد برا خودش

زنگ زد به فست فودی که همیشه مشتریش سفارش داد که بریم بگیریم وببریم بیرون بخوریم

کلی حرف زدیم من و میم اونقدر حرف میزنیم باهم:) خداروشکر حرف کم نمیاریم

بعدم من گوشیمو وصل کردم موسیقی های مورد علاقمو گذاشتم

چون میم عادت داره هی اهنگ ها رو رد میکنه 

دیگه اختیار دست گرفتم ایشونم خوششون اومد و هم با اهنگ هایی که خاطره داشتم میخوندیم

و براش تعریف میکردم خاطره هر اهنگی چیه

پیتزاها رو رفتیم تحویل گرفتیم

 اقا اشتباها پیتزا منو مرغ و گوشت زده بود!

به فال نیک گرفتیم سخت نگیریم خوب 

بعد نکته اینکه اقامن دیگه بعد 8 ماه بهش گفتم چرا چرا واقعا منو در مورد غذا خوردن خجالت زده میکنی

که اشتهام اونقدر زیاد نسبت به تو:)))))

 مرد چرااین همه کم غذایی؟؟؟؟؟؟؟

زشته دختر ایقدی شکمو باشه واقعا گفت نخیر کی گفته دختر زشته شکمو باشه

خوب متابولیستم و اشتهای تو متفاوته چرا باید بد باشه؟

اصن خودتو معذب نکن هروقت با منی هرچیزی خواستی بگو من میخرم

و هم اینکه زود دست از غذا نکش!

خلاصه دیشب هردو پیتزاهامون کامل خوردیم البته من تیکه اخر به زور خوردم خدایی:)))

و باز رفتیم دور دور تا 12 که میم گفت بستنی میخوری؟

رفتیم اون بستنی فروشی مورد علاقه میم ولی میم اشتها نداشت دیگه گفت جا ندارم

فقط واسه تو اومدیم اینجا دیگه منم یه کاسه کوچیک میکس فالوده بستنی گفتم بخره

هی میگفتم اقا چون گرمه خوشمزه است که میم تمایل به خوردن پیدا کنه

هی میگفت نوش جوووونت نوش جونت ولی اصن عمرا دلش نخواست:(

مرد این همه کم اشتها نباش 

دیگه 12ونیم خدایی من خودم به حالت تهوع از این همه بیرون بودن داشت بهم دست میداد

و اینکه باتری اجتماعی بودنم داشت شارژ خالی میکرد

که گفتم بریم خونه

بااینکه اصن ما سکوت نداریم تو رابطمون حرف زیاد داریم باهم مشترکا

ولی واقعا من به خلوت نیاز به پیدا میکنم:(

شب خیلی خوبی بود 

بعد که برگشتم فقط صورتمو شستم و مسواک زدم و پناه بردم به تخت

میم ولی دوبار زنگ زد یکبار

میخواست ببینه رسیدم

عزیزم دوقدم راه از دم در خونتون تا دم در خونه خودم که نمی دزدنم:)

یبارم موقع خواب دوتامون

صبح باز همکارم بی نظم بازی درآورد

دیگه پیام دادم مدیر که حتما امروز یه مکالمه داشته باشیم!

اونم میدونستم امروز شرکت خیلی شلوغ چهارشنبه چون اخرین روز کاریمونه گفت ساعت 8 عصر تماس میگیرم

ولی وقت ناهار تماس گرفت و گفت طاقت نیاوردم ببینم چی شده 

براش توضیح دادم بدونی که اسمی از همکارم بیارم

گفتم این چنین شرایطی اولویت بندی های کاری منو خراب میکنه

مگه وظایف من فلان وبهمان نیست؟

گفت چرا 

گفتم خوب چرا باید این تایم که خیلی مهمه برای من وشما

بره واسه بی نظمی پلن بقیه؟

گفت درست میگی باید اینو نظمش بدم و باهاشون صحبت کنم

48 قبل تسک ها رو برات بفرستن!

دمش جیییییییز 

قرار از هفته دیگه ام بریم سراغ معرفی من به بخشی از مدیران و جلسات مشترک:)))))))))

اصلا وقت نکردم ناهار درست کنم

دیگه این شد که سوسیس درست کردم 

صبحم با مربیم صحبت کردم

گفتم من نمیتونم عصر بیام ساعت کاریم داره تغییر میکنه

و هم کلاس زبانم داره شروع میشه

گفت سانس صبح همین باشگاه خودمون برو 

ولی مربیش خوش اخلاق نیس

هرچند با تو خیلی خوبه و دوستت داره 

ولی بچهاشونم همش تو پوز هستن

گفتم بهتر!

مدل منم همینه دیگه 

نمیخوام هیچ احدی بیاد سمتم بیاد حرف بزنه 

دوست بشه

واقعا الان اونقدر باشگاه خراب شده اوضاعشون 

پر از جک و جونور شده!

یعنی من حالم روز به روز بیشتر بهم میخوره از اینکه 

مسائل این مدلی به گوشم میرسه

اقا نمیخوام بشنوم نمیخوام بدونم

ول کنید مارو 

دلیلمم واضح به میم توضیح دادم 

گفت کار درستی میکنی هم تایمت ازاد میشه

هم مغز و روانت اسوده

متنفرم از حاشیه های شهرستان

خداروشکر که من با کسی دوست نیستم و کسی هم خبر از زندگیم نداره 

و کسی هم نمیدونه با میم هستم یا کس دیگه ای یا اصن سینگلم

کلا مدل مربیم هم مدل حاشیه طوری هست

من از اون باشگاه اومدم اینجا 

که  این مسائل نباشه

میبینم هرجا مربیم هست این مسائلم هست!

و همون بهتر ازش دور بشم

اما فعلا برنامه همچنان از خودش میگیرم چون من پول بیشتری بابت برنامه میدم که 

اون هزینه هاش جواب بده 

فعلا تا جایی که به  خودم فشار نیاد برنامه هم ازش میگیرم

بعدش دیگه نه!

میم میگه ولی از نظر عاطفی هم بهت وابسته است

راست میگه اینو

این بخش قضیه رو نمیتونم کاریش کنم

چون تایپ من نیست واقعا این ادم

بارها بهش هشدار دادم من نمیخوام یه چیزایی رو بدونم و بشنوم

ولی باززنگ میزنه برام تعریف میکنه 

جوابشو نمیدم

تو باشگاه تو خلوتی میاد میگه بهم

اصن مغزم گنجایش یه چیزایی و یه الودگی ها و روابطی رو نداره

واقعا مدل من و میم یکم با دوست پسر دخترهای دیگه متفاوته

ما رابطه سالم و امنی داریم 

به دور از حاشیه 

به دور از چشم و هم چشمی

لحظات ما با کیفیت

یعنی من دنبال ظواهر نیستم میمم هم نیست

هر دو تا ادم مغروریم با روابط محدود که برای خودمون ارزش قائلیم با هر کسی رفت و امد نشست وبرخواست نداریم

و اگر شخص الوده ای بیاد سمتمون راحت پسش میزنیم 

من چند روز پیش اجی زنگ زد یه نکته کوچیک یه گلایه کرد در مورد برادرزاده مون

سریع مکالممون تموم کردم

گفتم ببخشید اجی نمیخوام بشنوم این مسائل رو چون این توقع تو از اونه!

گفت یعنی برای خاله اش انجام نداده این کارو

گفتم من نمیخوام بشنونم ببخشید و خداحافظ

یعنی تااین حد من حوصله شنیدن انرژی منفی مسائل حاشیه ای و خزعبلات ذهن مریض بقیه رو ندارم!

الان میدونم باشگاه عوض کردنم عین مدرسه رفتن تو یه شهر غریبه!

و چقدر ادم روزهای اول سختشه همه چی!

 

 

 

موجا ... ۰ نظر ۰ خوشم اومد :)

هواخوب حال توپ!

البته هوا توپ نیست و یه شرجی پلشتیه!

حالمم توپ نیست ولی خوبم:))))

موجا ... ۱ نظر ۱ خوشم اومد :)

هوا کمی تا قسمتی ابری!!!!

این همکارم که بی نظمه اخرش منو سکته میده!

هی صحبت میکنیم که تعامل کنیم باهم

چندروز خوبه باز بی نظم میشه!

موجا ... ۱ نظر ۱ خوشم اومد :)

آیا فردا زنده ام؟

سوالی که دیشب موقع خواب اومده بود سراغم

آیا فردا زنده ام؟

این همه هدف برنامه و رنج 

شاید همینکه نمیدونی لحظه بعد زنده ای یا نیستی

همین خوبه!

جذابه یا شاید کمی هیجان انگیز و ترسناک!

موجا ... ۰ نظر ۲ خوشم اومد :)

یک، شنبه ملایم!

امروز از اون شنبه های ملایم هست

که با وجود کم خوابی حس خوبی دارم بهش یه حس آروم ملایم پاییزی طور شاید!

موجا ... ۰ نظر ۱ خوشم اومد :)

تراپیست عزیز!!!

دیگه فکر کنید جلسه سه شنبه چقدر سخت بوده

که دکتر پیام داده بهم که اصلا یادم رفت بخش اعظم مکالممون رو یادداشت کنم!

موجا ... ۰ نظر ۱ خوشم اومد :)
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان