خلاصه بهاری دیگر بی حضور تو از راه می رسد!
وآنچه زیبانیست زندگی نیست! روزگار است !
گل نیلوفر مردابه این جهانیم
و به نیلوفربودن خود شادکامیم
سقفی دارد شادکامی کف ناکامی ناپدید است....
هر رودخانه ای به دریاچه خود فرو می ریزد و حسرت زنده رود زنده نمی شود رود...
نمی شود آبها را تا کرد و به رودخانه ی دیگری ریخت...
سقفی دارد بهار کف یخبندانها ناپدیداست
دستی برای نوازش و زانویی برای رسیدن اگر مانده است
با خود مهربان باش...
سقفی دارد زندگی کف نیستی ناپدید است...
استاد شمس لنگرودی...