اگر لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره؟

تصاویر سیل رو دارم میبینم!

مردانی با  با پاچه های گلی در یک مسابقه کی بهتره کی مخلصتره؟ عکس پست میکنن!

ولی خوب ما دیگر کودک شش ساله نیستیم! 

تصویری که سیل عبادت گاهی را برد! چرا نتونست برای خودش کاری کند؟

بگذریم 

دیشب تا ساعت 4 با علی و اقای ی  ویه چندتا دیگه از بچها بحث میکردیم سریه سریال 

بعد یهو دیدم وای ساعت 4 شد گفتم من دیگه میرم بخوابم دیره واقعا 

این روزها به مرحوم فکر میکنم 

نوتیفیکشن تلگرام خطهایی که یکی یکی تلگرام نصب میکنن وبعد دوسه روز اکانتشو حذف میکنه!

من شمارهاش رو حذف کردم

ولی خوب تلگرام حافظه خوبی داره در خودش نگه داشته!

به این فکر میکنم ایا حاضرم بهش یک فرصت دیگه بدم؟

جواب روح و ذهن و قلبم یه جیغ بلنده که ننننننننننننننننننننننننننننننه

و منطقی نگاه میکنم میبینم نه!

اگر بمیره ناراحت میشم؟ مثل شنیدن هر مرگ جوان دیگری میگم اخی جوون بودا! در همین حد!

اگر خوشبخت بشه ناراحت میشم؟ بگن تاج پادشاهی این دنیا رو گذاشتن رو سرش

ایا خوشحال میشم یا ناراحت؟ هیچی بدون حس یه خط ممتد!

منتظر عذاب الهی هستم؟ نه بد نمیخوام براش نه اون نه هیچ کس 

اعتقادی به کارما و اینام ندارم میدونی زندگی عادلانه نیست

هیچیش عادلانه نیست تو این بی عدالتی ها تو باید خیلی ادم اسکولی باشی عمرت رو تلف کنی

منتظر بشینی عذاب اون ادمی که بهت بدی کرده روببینی!

وقتی یکیو حذف میکنی دیگه برات مهم نیست چی سرش میاد!

اگر اخبارش دنبال میکنی اگر منتظر یه خبری ازش یعنی حذفش نکردی و اون ادم خیلی قدرت داره که زندگی تورو دست گرفته

دیشب میگفتم به بچها چقدر بده ما میریم تراپی کتاب میخونیم فیلم میبینم که ورژن بهتری بشیم

توهم اگاهی توهم خوب شدن بهتر شدن توهم تغییر مارو میکشه واقعا 

اکثرا تغییر نکردیم فکر میکنیم عوض شدیم خوب شدیم!

بعد میشینیم با همین داده های کم خودمون قضاوت میکنیم 

مثلا علی میگفت وای اره من مثل پسره توفیلم از کارهای که سر خودم اوردم که این مساله رو حل کنم

بیزارم از خودم طلبکارم و.... تحقیر کردم خودمو سالها و....

گفتم علی تو توی اون موقعیت با عقل اون موقع با سن اون موقع با داده های که داشتی

فکر کردی درست ترین کاروداری انجام میدی بی انصافی الان که یکم بزرگتر شدی

تراپی رفتی چندتا کتاب خوندی و... بشینی اون علی رو به باد کتک بگیری به باد ناسزا 

ببخش بابا

 خودتو ببخش کاری که من با خودم کردم این مدت همین بود 

موجا هرکاری کرد توی اون سالها فکر میکرد درستترین راه اصلا مگه راه دیگه ی هم بود؟

پشیمونم ایا؟ نه 

دیگه نیستم 

مسیر زندگی منوبه این سمت کشونده الان دمش گرم ولی اون سمتی هم که بود من درسترین کارو کردم! با درسترین ادم ممکن

وارد رابطه شدم انتخابش کردم ایا برام خوب بود؟ بله خیلی کمک کننده بود یه جاهایی

این بی انصافی بگم فقط اون بد بود!

 مگه خودم کاملم؟یا کامل بودم نه!

قضیه ما شبیه همین امامزاده ای که سیل بردش نتونست برای خودش کاری کنه!

میگیم ماییم که خوبه ماجراییم شفا دهنده ای اجابت کننده ایم! ولی سیل که میاد میبره میفهمیم نه نیستیم ما ادم خوبیه ماجرا نبودیم

خوب مطلق وجود نداره 

مثل قضیه همین انجمن های حمایت از حیوانات که فقط سگها براشون مهمه!

کلی فحش و فزاحت میدن به بقیه بعد کارگزارهایی که راه میندازن فقط واسه سگهاست!!

موشها چی بقیه حیوانات؟ حالا قضیه خیلی از ماها همینه فقط ما خوبیم بقیه بدن الحمدالله وگرنه خداروشکر:)))))))

 

------------

امروز حس بیرون رفتن دارم تو یه جنگل مرطوب! ولی چه کنم که درتیکه ای از جهنم خدا زندگی میکنم!

حس کارای شرکت رو ندارم 

بخاطر همین روی اوردم به تمیز کاری و دستمال کشیدن خونه! وتااینجا دیگه تموم شده کارای خونه

دوش گرفتم الان میخوام ماسک بذارم غذا گرم کردم خوردم 

دیشب یکی از بچها داشت فیلم پیشنهاد میداد هرچی پیشنهاد میداد من قبلا دیده بودم 

بعد امروز بهم پیام داده برام خیلی جالبه یه نفر تو دنیا پیدا شده بعد 40 سال زندگی سلیقه فیلم دیدنش عین منه!

تو دلم گفتم لابدمیخوای با همینم ازدواج کنی اره میدونم!

منم جوابش ندادم یه لایک کردم فقط 

یکی از جنگ های ی با من اینه چرا یکی از تو خوشش میاد با لگد میری تو فیسش؟

خودتم از یکی خوشت میاد باز با لگد میری تو فیسش؟

نمیشه ملایم تر باشی؟ 

نه نمیتونم 

والا چیکار کنم؟

یکی پیدا شده عین هزاران نفر دیگه سلیقه فیلم دیدنشون عین همه خوب تو گروهمون میگفتی

چه نیاز بیای پی وی خوب هرچند دوستیم 

موکب های شهر به پا شدن 

همه چی مثل هرسال کانال شهرمون میبینم که همش یاد داداشن نشستم یک ساعت زار زدم

پسر دایی میگه همه چی اوکی شد مطابق میلت عمو

من بهش میگم قاب عکسشو گذاشتین تو مو کب ها برات حجله قاسم درست کردین؟

میگه نه هممون بنرشو زدیم بعد من با چه قلبی پابذارم توی اون شهر این دوماه اینده رو؟

میگم گلهاش با من من گل میارم پس

میگه نه همه گل خریدن اوردن 

میگم رضا؟ شمع ها یادته؟ شمع همه موکبها رو داداش میخرید

یادته؟ از هر جعبه ای سهم منو نگه میداشت تا برگردم سهم منو بده بگه نیت کن روشن کن

امسال من باید بیام واسش شمع روشن کنم؟

رضا میگه باور نکن نیست باور کنی میمیری موجا 

این همه نشونه از نبودن یه نفر عادی نیست 

استوری های همه دوست و غریب و اشنا شده داداش...

میگن انگار توی شهر گرد عزا پاشیدم تحملش برا کسی اسون نیست 

کربلایی نباشه 

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان