آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!

محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندها

۶۷ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۲۲ ق.ظ

استرس یا اضطراب مساله این است!!!

اینکه ماالان استرس داریم یا اضطراب مهمه دونستنش

خوب این دوتا رو ما معمولا باهم قاطی میکنیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۲۲
موجا ...
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۵۰ ب.ظ

مشاوره

امروز مشاوره دارم

و ذهنم خیلی درگیر

خوب درگیر کار جدیدم و تو حالت 50 50 هستم سخت

بحث اینه اعتبار یکی دوسه تا آدم به من و کارم ربط داره یعنی اگر نشه

اعتبار اینا میره زیر سوال:(

خدا نکنه البته

و میدونم منو وسیله شر قرار نمیده هرگز

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۵۰
موجا ...
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۱ ب.ظ

ارشاد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۲۱
موجا ...
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۵۶ ب.ظ

هیجان+نوشخوار فکری

خوب من امروز روز بسیار شلوغی داشتم که همزمان باید هزار تا ادم حرف میزدم

بعد جدای از این باید خیلی هم هوشیار میبودم چی میگم چی می شنوم؟

بااینکه اون هماهنگی ها تموم شدن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۵۶
موجا ...
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۱۳ ب.ظ

مشغولیت بسیار

ایقدی امروز سرم شلوغ بود که نفهمیدم کی ساعت 12 شد؟

دوسه بارم که تلفن داشتم وسط کار تلفنهای کاری

یکی دوبارشم که الف زنگ زد حرف زدیم دلش تنگ شده بود

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۱۳
موجا ...
شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۰ ب.ظ

شب نوشت:)

خدارو هزار بار شکر که امروز هم مفید بود برام هم به روتین زندگی برگشتم

سعی کردم کارهای عقب افتاده شرکت رو تموم کنم

 بعدش

داداش و جوجه ها تصویری زنگ زدن منو بردن خیابون به صورت مجازی:)))))

باهم کلی خندیدیم دلم براشون تنگ شده بود

بعدم

 

ناهار و استراحت کل ساعت 3 به بعد رو به مشتریای خودم و زبان خوندن و مطالعه کاریم گذشت

بعدش هم شام عدسی درست کردم

چندتا تلفن داشتم که اونم مربوط به کارهای مشتریها بود

و بعدش رفتم پیاده روی البته یکم خسته شدم یعنی نفس نفس میزدم

و به خاطر همین نرسیده به مقصد برگشتم

و تلفنمم زنگ خورد باز یکی از مشتریام بود دید چقد نفس نفس میزنم و به زور حرف میزنم اما خوب

ادامه داد مکالمه اش رو

باورم نمیشد یه روز برا همین شهری که دوستش ندارم برای مسیر پیاده رویم دلم تنگ شده باشه:)))

کلی زبان عقبم و امروز که کتابهای که استاد معرفی کرده و داشتمشون رو نگاه میکردم یکم گیج شدم

و هم اینکه ناراحت شدم که چقد عقبم

بعد ولی به خودم اومدم قرار گذاشتم در حد توانم بخونم دیگه بالاخره میرسونم خودمو

بعدش مشاورم زنگ زد که میخواد تو برنامه زووم وبینار بذاره و به مشکل خورده

براش اوکیش کردم و باهم انلاین شدیم یکم حرف زدیم و بهش یاد دادم

الانم شام خوردم و دارم به کارهای مشتریا رسیدگی میکنم قبلشم باید خونه یه کوچولو مرتب کنم

برنامه فردامو بنویسم

خدایا شکرت که امروزمون هم متفاوت گذشت.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۱۰
موجا ...
شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۴۴ ق.ظ

شروع روز

سلام علیکم:)))))

دیشب فکر کنم ساعت 3 وخوردی خوابم برد دیگه نگاه ساعت نکردم

از ساعت 12 هم تو جام بودم

یا گرمم میشد یا سردم میشد

کلا مشخص بود نمیخوام بخوابم و بدنم عادت کرده به دیر خوابیدن

بخاطر همین تا ساعت 3 وخوردی طول کشید این اداها:)))))))

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۴۴
موجا ...
جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ

housework

کار خونه هیچ وقت تمومی نداره وای خدایا چقد از ادم انرژی میگیره

امروز اولین روزی که به تشخیص خودم داروهام رو قطع کردم

من با دارو خوردن مشکل دارم کلا اهل دارو خوردن نیستم

امروز حس بهتری داشتم بخاطر همین داروها رو کلا قطع کردم به جز ویتامین سی

بعد صبحونه شاهانه خوردم و

 ناهارم منت گذاشتم برای خودم باقالی پلو و مرغ پختم

البته یک ساعتم دوست داداش زنگ زد حرف زدیم درباره کار

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۱۷
موجا ...
جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۴۹ ب.ظ

صبح شد به خیر است!

بله الان صبح بنده است:))))))

البته دیشب دیر خوابم برد فکر کنم 5 خوابیدم

و یک ونیم بیدار شدم:))))

داداش بزرگه نگران بوده باز تماس داشته

گفتم خوب خوبم و دیگه این بیماری رو ازش گذاشتم

نگران نباشید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۴۹
موجا ...
پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ

آرامش بعد از طوفان

اینکه اون جراحی های روحی برای من دردناکه

اما بعدش آرامش نسبی نصیبم میشه رو دوست دارم

الان تو فاز آرامش بعدشم

تا ناهار خوردم ساعت 4 بود دیگه

بعدش خوابم برد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۵۴
موجا ...