آرامش بعد از طوفان

اینکه اون جراحی های روحی برای من دردناکه

اما بعدش آرامش نسبی نصیبم میشه رو دوست دارم

الان تو فاز آرامش بعدشم

تا ناهار خوردم ساعت 4 بود دیگه

بعدش خوابم برد

ساعت 6 بیدارشدم دکتر زنگ زد که رفته مطب

بگم دوستم که میخواست بره بره اونجا

بعد زنگ زدم دوستم جواب نداد

گفتم خوابه فکر کنم

که دوستم خودش زنگ زد و گفت خواب بوده

و حالش خیلی بده نمیتونه بره مطب

به دکتر زنگ زدم که نمیاد و حالش خوب نیست گفت خوب پس بذار برا یه وقت دیگه که من خلوت باشم

بنده خدا امروز استثنا رفته بود مطب بخاطر دوستم و همکاراش

که نشد برن

چقد این دکتر نازنین و افتاده اس البته مجردم هست:))))))) از بنده هم کم خوشش نمیاد

ولی خوب فکر که میکنم تو مودی نیست که من دوست دارم

بعدش دوستم زنگ زد اقا تا حالا شده 5 ساعت مداوم با یکی حرف بزنید؟

منکه تاحالا نداشتم این مورد رو 5 ساعت تلفنی با کسی حرف بزنم

 نهایتا دوساعت بوده مثلا با مرحوم اما ایقدی صحبت کردن بااین دوستم عین این بود

که ما نیمه گم شده همیم چقد حرف مشترک داشتیم

5 ساعت فک زدیم یعنی

وقتی گوشیمو چک کردم گفتم فلانی ما الان 5 ساعته داریم حرف میزنیم بی وقفه انتراک لازمم

اونم تعجب کرد گفت من سالهاست با کسی ایقدی حرف نزده بودم اخه چراایقدی خوش گذشت بهمون

واقعا من لذت بردم چقد یاد گرفتم بدون غیبت کردن و غر زدن چقد حرف خوب زدیم چقد قصه تلاشهامون گفتیم

قصه شکستها درسها

خوشحالم که یه مدت بسیار طولانی تنها بودم و سختگیر

و الان دوستهایی که میان تو زندگیم چقد با کیفیتن

چون برا خودم قوانین مختلفی گذاشتم کیا رو راه بدم به خلوتم چطور امتحانشون کنم؟

اصلا چطوری من تست کنم کسی رو؟ من براش تا چه حدی قدم بردارم؟

خط قرمزهام کجاست؟ تا چقد بذارم نزدیکم بشه؟

برا همه ی اینا تعریف مشخصی گذاشتم و همه رو از این فیلتر رد میکنم

این دوستم یه انسان فوق العاده عالی هست

یه دختر موفق و مستقل که بااینکه تک دختر بوده ولی واقعا تلاش کرده برای تک تک چیزهایی که تو زندگیش داره

و کلا عین خودمه با کسی اهل رفت و امد نیست خیلی

توی این مدت که همدیگه رو شناختیم خیلی ارزیابی کردیم هم رو

و چندباری مکالمه داشتیم

امشب دیگه خیلی طولانی شد

و هردومون به این نتیجه رسیدیم که میتونیم دوست های خوب و روشنی برا هم باشیم

و از اون ترسهامون که کسی رو به حریممون راه نمیدیم یکم کم شد وبیانش کردیم سخت با کسی رفت وامد میکنیم

ولی باید باهم رفت وامد کنیم چون این اعتماد شکل گرفته که همو به زندگی همدیگه راه بدیم

البته دوستم با مادرش زندگی میکنه.

و قرار شد بعد از گذشتن این پیک همدیگه رو ببنیم

 شام نخوردم هنوز

اتاق بهم ریختم

ولی خوب شلفها رو مرتب کردم

 استندها رو

هنوز کلی وسیله دور ریز دارم

باید ملافه هارو هم خیس کنم

لباسامم خیس کردم نشستمشون

خلاصه چون خوابیدم عصری

 سرحالم و میخوام امشب تمومشون کنم

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان