بااینکه دیروز میتونست روز خوبی نباشه
و من غصه ام بشه
زندگی این روزهام اونقدر پر از اضطرابه این اضطرابه فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه
کل دیروز رو گریه میکردم شاید بجز موقع باشگاه
داداش امروز خداروشکر خیلی بهتر شد و آب ریه اش تخلیه شده
و نفس برگشته و امروز دیگه میتونست بشینه بدون نفس نفس زدن حرف بزنه باهام