زندگی معمولی با سیر نزولی!

زندگی این روزهام اونقدر پر از اضطرابه این اضطرابه فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه

کل دیروز رو گریه میکردم شاید بجز موقع باشگاه

بخاطر فشار این مدت بود

بعد علی هی باهام حرف میزد از صبح میگفت چرا رفتی و نموندی پیشمون میموندی با ما میومدی شیراز 

بابا مامانم و آجیم دوستت دارن خوشحال میشن گفتم نه 

بافاطیما هم اصلا نشد حرف بزنیم دیروز 

فقط پیام دادیم بهم 

دلم تنگ شده براش حس میکنم شوهر کرده رفته 

دیشب یه لحظه زنگ زد که عمه میخوام سیر بشینم بات حرف بزنم اما نمیشه ایقد خونه بهم ریخته اس باید تمیز کاری کنیم کمک مامانم امروزم میخواستن برن شیراز دیگه

داداش ببرن بستری کنن

دیشبم علی زنگ زد رفته بودن پیش مامان

عزیزم چقد بامعرفت با خانواده ما جورتره انگار حس من اینه 

چون پریشب هم که مامان یکم خسته بود با مااومد خونه که برا من و داداش سوغاتی گذاشته بود بهمون بده 

فاطیما و علی اومدن دنبالش باوجود اینکه مهمون داشتن و عروس ودوماد بودن دوبار رفتن مامان آوردن 

چون مامان یکبار فشارش رفت بالا بخاطر بوی اسپند و قلیون 

برنامه ام نگاه کرد گفت خیلی خوبه و این سری مشکلی نداره یکم تغییرات کوچیک داد برنامه غذاییم رو هم یکم دست کاری کرد

میگه ژنتیکت خوبه و یکسال به من و خودت وقت بده برای این بدن همین

دیروز اصلا نا نداشتم تا لحظه اخرم داشتم بااجی حرف میزدم و با داداش

نمیخواستم برم باشگاه یه لحطه یعنی پشیمون شدم توان روحی نداشتم 

ولی بعد رفتم و گرم کردن تموم شده بود که خودم گرم کردم که مربی گفت وای چقد موهات خوب شده 

والا خیلی بد شده به نظرم رنگ روشن به من نمیاد عین روس ها میشم با موی بلوند و تو چشم میفتم و هم اینکه سنم میبره بالا

ولی همه میگفتن چقد خوب شدی 

بعد مربی گفت وزن کن ترازو رو اوردن 

وزن کردم بچها من 3کیلو 700 گرم کم کردم 

برای یک ماه نیم عالی

علی میگه وزن مهم نباشه برات سایز و حجم عضله هات مهمه 

حالا نمیدونم میگه ادامه بده تا مربی گری ولی فعلا فقط هدفم سلامتی همین

داداش زنگ زد گفت بیا بریم بیرون دور دور با بچها

گفتم نه میرم باشگاه که نرفتم باهاشون

دلتنگم بغض دارم انتقالیش درست شده به اصفهان

ومن چقد ناراحتم از این دوری

خودشم همینطوره نسبت به من

دوست داره همش پیش هم باشیم.

لطفا لطفا دعا کنید برام کارهام بدجور گره خورده

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان