میروم خیره به راهی مطرود...
این روزها حس اینو دارم همه جا تاریک و یه جنگل سیاه و تاریکتر از تاریکی جلو رومه
و من چشام بسته است فک میکنم توکلم از دست رفته...
این روزها حس اینو دارم همه جا تاریک و یه جنگل سیاه و تاریکتر از تاریکی جلو رومه
و من چشام بسته است فک میکنم توکلم از دست رفته...
خوب مامان اینا اومدن
و من صبونه دادم به مامانی
و از طرفی کارا شرکتم بود نشد اصلا روبوسی کنم حتی یعنی نذاشت
چون میخواست دوش بگیره وضدعفونی کنه دستاشو
دیگه منم وسطش کارامو میکردم
اجی هم که اصلا بالا نیومد با دوستش قرار داشت
مامان و آجی تو راه هستن
و فکر کنم دور بر ساعت 11 میرسن
میوه شستم خونه مرتب تقریبا ولی نه اونطوری که من وقتی حالم خوشه!
به طرز عجیبی هر بنگاهی میری هیچ خونه ای نداره!
داشتم فکر میکردم نکنه خونه به من نمیدن!چون خانمم چون مجردم چون برو رویی دارم و...
امروز یه لباس ساده پوشیدم کلا این روزها هم هروقت میخواستم برم لباس مشکی بلند پوشیدم
امروزم همینطور حتی کفش اسپرت هم نپوشیدم نگفتمم مجردم!
فقط میگفتم خونه تک خوابه دیدم اصلا نه خونه نیست ندارن!
میگفت خانم ما چند ماهه بیکاریم! اصلا مورد اجاره ای نیست!
هرکی هرجا بوده تمدید کرده!
چون قانون هم اومده دیگه بهتر شده برا مستاجرها!
ظهر بنگاهی زنگ زد گفت که حقیقا بهتر با همون داداشش صحبت کنید
و من فکر میکنم برا منم بد بشه!
چون دوستیم و....
ومن پیشنهاد میکنم بری قرارداد ببندی
فهمیدم که این اقا رو تهدید کردن یا حالا در معذوریت دوستی قرارش دادن!
گفتم ممنونم و...
بعد صاحبخونه پیام داد که اگر نری قرار داد جدید ننویسی مطابق قانون ازت جریمه روزانه میگیرم!
دیروز من دمنوش رازیانه خوردم و فکر میکنم همین یکم هورمونهام رو متعادل کرد.
و بهترشدم از اون حس بد بهم ریختی هورمونهام کمتر شد.
این سری پی ام اس طولانی تر شد و منو کلافه کرده واقعا
استادم میگه باور کن منم که شرایطم اوکی پی ام اس های بدی رو تجربه میکنم
چه برسه تو که کلا این ماه کلی استرس کشیدی