کمی تحرک!
صاحبخونه با افزایش 40 درصدی اجاره پرونده رو بست!
من هم حوصله بحث نداشتم اصلا به نظرم منصفانه بود در این شرایط!
از انجایی که دلم نمیخواست و هرگز هم خونه خواهر میم نمیرفتم بهترین بهانه رو داشتم برای تمدید!
چون به نظر من ادم نباید با همکارش ارتباط عاطفی برقرار کنه
جریان اقای الف که یادتون هرگز زیر بار نرفتم که باهاش یه رابطه پایدار بسازم در حد همون همکار و رفیق باقیش گذاشتم و به تاریخ پیوست
و دوم چیزی که بهش اعتقاد دارم اینه نباید ادم با پارتنر یا همسرش معامله و بیزنس کنه یا مثلا بره خونه دوست پسرش بشینه
وقتی اون رابطه کات شد تکلیف تو دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به همین خاطر دوست داشتم به هر مسیری که سخت باشه برم اما خونه خواهر میم نرم بااینکه خیلی خیلی خونه ای هست که پسند من هست!
یکی از پروژه ها تموم شد برای کارفرما ارسال کردم دوتای دیگه مونده
امیدوارم فردا هردو تموم بشه
چون امروز ساقی هم یه پروسه از مهاجرتش رو با موفقیت طی کرده بود
و قرار فردا بریم کافه
امیدوارم تایم کاری من اجازه بده
این دوتا همکار جدیده عین پت و مت هستن
یه چیزیشون درست میکنی
دوچیز خراب میکنن:)))))
من و همکارم دیگه بهشون میخندیم از حرص زیاد!
بشدت امروز سرکار شلوغ بودم من
ولی در همین حین تونستم یه خورشت قیمه خوشمزه درست کنم
نصف رو هم میم رو حرص دادم
درحدی که ناهار نخورد
وقتی عصبیش میکنم غذا نمیتونه بخوره عین خودم
دیگه عصرم رفت تشییع یکی از همکاراش
منم پاشدم وسط همه کار یوفکا با گوشت درست کردم و گفتم بریم بیرون شام بخوریم
بچه یه دیس پر یوفکا خورد از گشنگی:)))) رنگ به رخ نداشت مگر مجبوری؟
من اگر هفته یه روز حرصش ندم و ماهی 5 روز تموم پشت سرهم موجا نیستم::)))))))))
چقدر این اخلاقتو دوست داشتم. منم ماشینمو از شوهرخواهرم خریدم و همون جا متوجه شدم با هیچکس از فامیل نباید اصلا معامله کرد. با اینکه همه چیز منصفانه بود و پولشو نقد همون لحظه بهش دادم، هنوز حرف داره و میگه مکانیک ده تومن از ماشین من واسا تعمیر کم کرد و تو با یه تومن ماشینو درست کردی