صاحبخونه بیشعور قسمت بعدی

ظهر بنگاهی زنگ زد گفت که حقیقا بهتر با همون داداشش صحبت کنید

و من فکر میکنم برا منم بد بشه!

چون دوستیم و....

ومن پیشنهاد میکنم بری قرارداد ببندی

فهمیدم که این اقا رو تهدید کردن یا حالا در معذوریت دوستی قرارش دادن!

گفتم ممنونم و...

بعد صاحبخونه پیام داد که اگر نری قرار داد جدید ننویسی مطابق قانون ازت جریمه روزانه میگیرم!

منم بهش پیام دادم شما حق پیام دادن وزنگ زدن و ارتباط با من رو نداری

فقط داداشتون حق دارن تماس بگیرن!

حالا قبل همه ی اینا زنگ زدم داداشم خیلی ناراحت شد امروزم امتحان داشت

بخاطر کولرها هم گرفتار بود یکیشو درست کرده بود یکیش نه هنوز موتورش گیر نیومده

دیگه گفت بذار من دوشنبه میرم بنگاه با داداشش حسابی حرف خواهم زد

بی خود کرده اینطوری گفته!

دیگه خلاصه زنگ زدم داداشش توپش پر بود اصلا نمیذاشت من حرف بزنم!

گفتم یه لحظه اجازه بده بنده صحبت کنم

خیلی منطقی تمام قرار مدارهای تلفنیمون رو یادش اوردم بعد جالبه همش میگفت یادم نیست!

خیلی جالب بود منم برگشتم بهش گفتم پس حرفاتون باد هوا بوده؟؟؟

گفتم خواهرتون رفتن همه بنگاههای اطراف به منم گفتن برم این کارو کنم!

 حالا شما ناراحتین بنده رفتم بنگاه ؟چرا خواهرتون واقعیت رو نمیگن به شما؟

جز اینکه ایشون بسیار دروغگو هستن

خلاصه بعد فازش عوض شد گفت حالا گذشته ها گذشته!

بیاین فراموشش کنیم!

 

50 درصد گذاشته بود روی اجاره!

و رهن رو هم گفته نه نمیخوام زیاد کنم!

منم گفتم نمیتونم بدم و... گفته همینه مبلغش!

منم قبول کردم الکی!

گفتم باید در اجارنامه هم قید کنید که خواهرتون حق هیچ گونه مزاحمت و ارتباط با بنده رو نداره!

گفت که صددرصدهمینطور وقوانین دوطرفه است!

گفتم ولی قبلا یک طرفه نوشتید! ونوشتید رضایت صاحبخانه!

گفت جواب خواهرمو نده، گفتم نه اصلا ایشون حق نداره تحت هیچ شرایطی اسم بنده رو هم صدا بزنن حتی!

من دنبال آرامشم و این حق رو دارم یکسال تو خونه ای که بابتش پول میدم در آرامش زندگی کنم.

کلا فازش افتاده بود به قربونت برم وبله شما درست میگید و...

فعلا الکی و فرمالیته است همه چی حتی از نظر من!همین

چون میخوام با داداشم برم و بگم اون ابلاغیه ستاد کرونا رو بهم نشون بده!

و بگم اقا 50 درصد میذارم روی رهن و 20 درصد روی اجاره!

اگر قبول نکرد البته بستگی داره داداش چی صلاح بدونه!

منم میگم برو حکم تخلیه بگیر!

و فرداهم میخوام زنگ بزنم به شورای حل اختلاف ببینم قانونشون چیه!

دوست دارم حالشو بگیرم فقط.

وام هم جورشد!

الان بااین شرایط اگر داداش شرایط بنگاه رو قبول کنه و اونا تخفیف ندن

دیگه وام گرفتن به صلاح من نیست نمیتونم اقساطشو بدم!

دیگه هیچی صبح اصلا استرس نداشتم

ولی این شرایط مضطربم میکنه

چون بااین شرایط اقتصادی که برامون درست کردن بااین حقوقها نمیشه اصلا!

بعد میگم خوب فردا که مامان اینا دارن میان!

باهاشون برم این سوییت که تو کوچه خودمون رو ببینم!

هزینه هام قشنگ نصف میشن!

ولی جاش خیلی کوچیکه واقعا.حالا برم ببینمش هرچی خدا بخواد.

دعام کنید واقعا خیلی سردرگمم!

 

 

 

موجا ... ۳ خوشم اومد :)
Divine Girl

حتما واست دعا می کنم عزیزم

حق داری مضطرب باشی خودتو سرکوب نکن 

امیدوارم همه مشکلات حل بشه 

ولی من جای تو بودم آرامش رو به جای بزرگتر نمی فروختم :/

فدات دوست خوبم برام دعا کن الی یعنی رد دادم دیگه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان