خوب امیدوارم این ماه جدید و اول هفته براتون سرشار از انرژی و حس زندگی باشه
خوب امیدوارم این ماه جدید و اول هفته براتون سرشار از انرژی و حس زندگی باشه
این روزها به یه شهودی دارم دست پیدا میکنم از خودم از بقیه
که واقعا گاهی فکر میکنم فکرم اماس کرده و دیگه گنجایش نداره!
داداش عصری اومد دنبالم و یک ساعت پیش رسیدیم خونه
اینجا بدتر!
اینترنت حتی سایت های داخلی رو هم باز نمیکنه
عصبی و کلافه ام حس زندان بهم دست داده
حس اسیر بودن
نگران هم هستم
حتی به داداش هم نشد خبر بدم که اومدم اینجا
میشینم فیلم میبینم
ظهر هم ناخنهام لاک زدم
تا حد مرگ بستنی خوردم این 48 ساعت!
و امروز ظهر که بستنی هام تموم شد
زنگ زدم آژانس ساعت دو ظهر توی این جهنم رفته برام بستنی سنتی خریده و موز
و نشستم تا عصر که داداش بیاد لیوان لیوان موز وبستنی خوردم
میفهمم که ریشه اش اضطرابه!
بیشتر هم ریشه اش خوب اضطرابم سیاسی
ته چین درست کردم برای ناهارفکر کنم دوسه ماهی میشه درست نکردم
خوشمزه بود اما پای فیلم خوردم اصلا نفهمیدم چطوری غذا خوردم
شما چطوری پا فیلم غذا میخوردید:(
به ی رسوندم که نت نداریم که نگران نشه
من با پراکسی اینجا رو باز کردم اینجا همینم باز نمیشه!
مامان خیلی خوشحال شده که اومدم اتاقم رو خیلی تمیز و مرتب کرده بازم متکا دوخته واسه من:(
کلافگی بدی دارم حس بی قراری هم بهش اضافه شده
مداد رنگی هام اوردم که نقاشی بکشم شاید بهتر شدم
خوب اینترنت مارو قطع کردن وچیز عجیب غریبی نیست و قابل پیش بینی هست!
فقط یه سری سایتهای داخلی باز میشه!
دیشب نشد حتی کلاس زبانمون برگذار کنیم
باز نمیکرد سایت رو که من و استاد بتونیم وارد کلاس درسمون بشیم
دیگه یه نیم ساعتی تلاش کردیم نشد
کلاس تعطیل کردیم
منم تنها موندم هیچ راهی نیست فعلا برم خونه
گویا باید برنامه دیگه ای بریزم برای تعطیلاتم
فعلا که اب نیست برقم نیست نتم که نیست اگر بعد چندروز دیدید نبودم
بدونید خاکمون کردن زنده زنده:)))))))
باز من میفتم به جون خونه و سابیدن که این وسواس فکری از بین بره.
میدونم این حالم کرونا نیست
چون علائم کرونا رو ندارم
فقط زود به زود خسته میشم و تمرکزم کم شده
دوهفته فراموش کار شدم
هفته پیش برای اولین بار کارت بانکیم رو یادم رفته بود ببرم
این هفته ام دوبار این اتفاق افتاد...
دیروز و امروز
امروز توی این گرما و شرجی 90 درصدی پاشدم رفتم فروشگاه دوست داداش
که کارت اعتباری وام رو اونجا کارت بکشم رفتم میبینم وای خدایا کارتو نبردم!
معذرت خواهی کردم و دوباره یه مسیر زیادی رو تو این گرما پیاده اومدم تا تاکسی گیرم اومد و
اومدم خونه کارت رو برداشتم وآژانس گرفتم مجدد رفتم
کارت کشیدم قرار شد فردا برام واریز کنه.
خیلی خیلی گرمه
در حد جهنم! الان میفهمم لوسیفر چی میگه:)
بعدش رفتم پرینت کتابم رو گرفتم، استاد زبان یه کتاب فرستاده بود که باید پرینت میگرفتم
من متوجه شدم اصلا فایل الکترونیک دوست ندارم و برا درس خوندن عادت به کتاب کاغذی دارم
پرینت گرفتم وتاکسی گرفتم اومدم فلافلی نزدیک خونه و برا آجی مایه فلافل خریدم
و بعدم دوباره تاکسی گرفتم برگشتم خونه
قشنگ خیس خیس بودم از عرق خوبه دوش گرفته بودم و رفتم بیرون
باز دوش گرفتم، و شام هم فلافل درست کردم بعد مدتها نوشابه هم خریده بودم
فلافل های اجی رو بسته بندی وفریز کردم
و الان خوابم گرفته خیلی دیر رسیدم خونه امیدوارم بتونم بخوابم .
شاید فردا برم خونه شاید!
ظهر اولین کاری که کردم شروع کردم کمد توی سالن رو تمیز کردن
خیلی بزرگ کلی هم وسیله توشه
سلام علیکم
منکه دیشب تا ساعت 2و خوردی خوابم نبرد داشتم سریال میدیدم چس فیل میخوردم
کتاب میخوندم
الانم با انگشتهایی که بوی وانیل میده دارم براتون تایپ میکنم.