کار خونه هیچ وقت تمومی نداره بخصوص وقتی یکم وسواس باشی
فکر میکردم خونه کاری نداره :(((((
ناهار یه خورشت قیمه و هویج خوشمزه پختم با موهیتو نوش جان کردم
بعدشم یکی دوقسمت سریال دیدم و یکمم خوابیدم بعدم با اجی حرف زدیم
و
اما بعد ازظهری حسابی درگیرتمیز کردن کابینت های پایینتی بودم
پردها رو شستم
و اشپزخونه رو تغییر دکور دادم
لباس شستم
الان فقط مونده اتاق خواب
رفتم خرید تو خیابون خودمون و تره باری و خشکباری های مورد نیازمو خریدم
و الانم بعد از خوردن شام میشینم پای زبانم
تصمیم گرفتم فردا هم برا دوسه وعده غذا درست کنم
که اصلا طول هفته نمیرسم کارم زیاده
کافه هم نرفتیم چون دختر دایی یهویی حالش بد شد
و کنسل کردیم برا یه روز دیگه گذاشتیمش هفته اینده ام من گفتم نمیتونم میخوام صبح صبونه داداش دعوت کنم
بعدش اگر بشه بریم خونه پیش مامان.