کمپین!!

دیشب به رییس میگم فردا کمپین داریم؟

میگه اره راستی تو کارت خیلی خوبه ها دستتم درد نکنه ولی دیگه یادی از ما نمیکنی تو کمپین ها!

گفتم رییس والا میبینم ماشالله خودت وقتت ازاده خوب داری جولون میدی همشم که جلو دوربینی

دیگه من نیازی نمیبینم کمک کنم بسکه خودتون ماشالله خوب پرزنت میکنید 

هیچی وسط صحبتهامون یهو یه ایده گرفتم بهش گفتم 

میگه اره تو خیلی همه چی رو سخت میکنی!

چرااخه باخودت اینطوری میکنی اسون بگیر بیا اینم ایده

هیچی دیگه یکم دیگه حرف زدیم چندتا ایده دیگه اومدبه ذهنم مطرح شد قرار شد که بعدا روش کار کنم

دستم گرفته دقیقا بازوم نه کتف نه ارنج وسط عضله دوسر بازویی گرفته 

بالاتنه هم نداشتم دیروز 

که بگم از ورزشه 

امروز کلا این روزها دارم سنگین میزنم شاید واسه خاطر اینه 

دیشب تپل درمورد فایل پرسید عکس جزوه رو واسش فرستادم دیگه هیچی

فردا قرار بود دور همی بذاریم خونه من لیلا میگه نه خونه تو کوچیکه بریم پارک نزدیک خونه ما 

منم گفتم پس اش درست میکنم گز اردی هم که داداش اورده گذاشتم با شما بخورم 

تو هم چایی بیار 

نازی هم گفت میوه میارم 

کلی هم فحش خوردم از نازی گفت چند روز دارم حرص میخورم با نوید چرااین زبانش گذاشته کنار

نویدم خیلی تو فکرته میگه این باید بره نمونه اینجا 

تاازدواج نکرده بره 

گفتم بابا خودم بیشتر تو فکرم ولی گرفتاری من بوده گرفتاری استاد زبانمم بوده!

همه ی اینا باهم 

بذار اموزشهای تپل تموم بشه بعد

ناهارم وقت ندارم درست کنم 

ساندویچ میخورم احتمالا

تپل دیشب میگه برو استوریمو ببین 

میدونه من چک نمیکنم این چیزا رو کنجکاو نیستم کلا

 منظورشم نفهمیدم منم زدم به شوخی کلا!

امشبم کلاس دارم نمیدونم وقت میکنم شرکت کنم؟

قرار طوفان بیاد نمیدونم میتونم برم دیدن مامان یا نه 

دیشب خواب داداش رو دیدم 

داداش خوابیده بود اروم با لباس کارش

داداش محل کارشون فرم داشت

خیلی اروم خوابیده بود عین همیشه با حالت نوزادی

منم میدونستم یکی تو ذهنم میگفت مگه داداش فوت نشده دکترا میگن ایست قلبی کرده

ولی من گفتم نه به نظرم زنده است نوازشش کردم گفتم سردشه زیر کولر روش پتو گذاشتم 

دیشب سامی یه عکس از داداش گذاشته که لیوان چایی دستشه و تو فکره اونقدر عمیق که انگار تو یه عالم دیگه است

پسر خاله عکسشو گذاشته بود دخترخاله بعد دایی

بعد همه ی خانواده دوست اشنا که من شمارشون دارم 

محرم داره میرسه بدون داداش که موکب بزنه که خدمت کنه به اهل بیتی که دوستشون داشت

این هفته بارها وبارها شنیدم از چندین غریبه ما باورمون نمیشه کربلایی دیگه نیست 

شهر خالیه خالی خالی

بی بزرگ بی پدر بی سرپرست...

به لیلا گفتم چرا میگی باورت نمیشه کربلایی نباشه؟ گفت میدونی؟ خیلی خیلی مرد بزرگ و محترمی بود

در حین محترم بودن و صلابتش خیلی مهربون و شوخ طبع بود یه جورایی این مهربونی به قلبم نفوذ کرده بود 

تو مسافرتهامون 

همیشه پای ثابت بود 

دایی لیلا باجناق داداش بود 

بخاطر همین زیاد سفر میرفتن باهم 

منم یکی دوبار چندین سال پیش باهاشون رفتم تازه دختر دایی عقد کرده بود اونم بود 

ولی من اصلا جز سلامی حرفی نداشتم باهاشون ولی اجی باهاشون اوکی بود

------------

امروز بعد صبونه همه چی دهنم مزه سگ میده 

مرغ گذاشتم بدم اومد ازش 

ریختمش

چایی گذاشتم بازم مزه سگ میده 

بوی مرغ اذیتم میکنه 

عود روشن کردم 

کارهای کمپین رو انجام دادم فرستادم برا رییس

سین کرد منتظرشم ببینم چی میگه 

گفتم من شش میرم باشگاه خونه نیستم مشکلی هست قبلش بگو

تپل هم پیام داده یه ایده جدید پیاده کردم و....

بهشم میگم حالا پلن ننوشته اجرا نکن واستا باهم بریم 

هیچی رفت اجرا کرد گفت شب بهت میگم!

قرار بود با دخترا بریم بیرون کنسل شد 

شاید رفتیم شهرمون 

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان