این چند روز بسیار روزهای بدی رو تجربه کردم
هم از نظر جسمی هم روحی
این چند روز بسیار روزهای بدی رو تجربه کردم
هم از نظر جسمی هم روحی
ولنتاینتون مبارک
البته من خانم قری نیستم
ولی هرروزی و حالی که ممکن به آدمها حس خوب بوده
مال هرکجای این دنیا باشه عزیز و محترم برای من
در این دهکده کوچیک جهانی دیگه این مال ما نیست اون مال ما نیست معنی نداره!!!
دیشبم تا خود صبح بیدار بودم
و نخوابیدم و حالم خیلی خیلی بد بود
از شبها متنفرم
گفته بودم تو یه کلاف سردرگم گیر کردم دست و پا نمیزنم که بیشتر نشه این کلاف!
الان شبیه یه گربه ام که وسط کلاف کاموا گیر افتادم!
یه وقتهایی خود این کلاف باز میشه
من سعی میکنم یه مدتی کلا مسیر خودمو برم
من در هرشرایطی به اهداف و روتینم پایبندم!
الان دو سالی هست در این وضع هستم
دیروز بعد نوشتن پستم داداشی زنگ زد میخوایم بریم خونه مامان
و منم که برنامه ام اینطوری بود که میخواستم برم
و پاشدم باهاشون رفتم
البته
دیروز یکم کارای شرکت رو تموم کردم
و شام درست کردم و رفتم خریدای خونه رو هم انجام دادم و برگشتم
من از وقتی یادمه وزنم 69 کیلو بود
دبیرستان دانشگاه تا 30 سالگی!
وزنم روی همین عدد ثابت بود و اضافه وزنی نداشتم