دیدار کوتاهی با خانواده!

دیروز بعد نوشتن پستم داداشی زنگ زد میخوایم بریم خونه مامان

و منم که برنامه ام اینطوری بود که میخواستم برم

و پاشدم باهاشون رفتم 

البته 

تو راه یکم حالم بد شد 

تا رسیدیم داداش اینا بردنم بیمارستان

مشکل خاصی نبود جز همون ضربان قلب بالا بخاطر اضطراب

که پروپرانول گفت فعلا چند روزی ادامه دار مصرف کن

تا این علائم کم بشه

شام بچها رفتن بیرون من همراهشون نرفتم چون بی حال بودم

برا منم گفتن چی دوست داری ساندویچ فلافل دلم میخواست گرفتن اوردن 

پارسین میگفت امشب کجا میخوابی؟ 

منم میخوام همونجا بخوابم:((((

دیگه شب اومد پیش من خوابید اجیم تعجب کرده بود چون خیلی به اجیم وابسته است

امروز با میم قرار بیرون داشتیم با یه دوستش زوج بریم بیرون گفتم بذاره برای یکشنبه:)

از الان عزیزم ذوق داره دعوتشون پذیرفتم رفته کلی خرید کرده برا یکشنبه:))))

قرار بریم یه جایی که خیلی خاص و زیباست من قبلا عکس وفیلمشو دیدم تو گوشی میم 

خیلی خوب بود و رویایی

 

این دوستش اینجایی نیستن و یکی از دلایلی که قبول کردم همین بود!

داداش کوچیکه امروز ماموریت بود 

میخواست صبح بیاد 

منم دیگه همراهش اومدم 

امروز باید اون کاری که رییسم خواسته رو تحویل بدم 

یه کار هم با اقای ی باید انجام بدم بهم پیشنهاد داده این کارو باهم پیش ببریم

دیشبم با وجودی که خونه بودم و شلوغ بود من تسک هام رو انجام دادم و فرستادم برای فاطی

میگه یکی از دلایلی که تو همیشه جلوتر ازبقیه ای تو کارت 

همینه باهوشی هم استمرار داری

ولی من خودم میدونم یه جاهایی عدم تعهد داشتم قبلا

که الان خیلی کمتر شده

کار نصف و نیمه تو زندگیم زیاد دارم که ول کردم

اموزش نصف و نیمه

اما الان دوسال اینطوری نیستم 

از کار نصف و نیمه بدم میاد

کاراتینم به دستم رسید من ماسل اتچ خریدم 

این بهترین مارک هست تقریبا

محمد برای من و خودش خریده بود چون محمد هم بدنسازی کار میکنه برادرزاده ام

خلاصه جمع خانوادگی رو ترک کردم که بیام به کارهام برسم و تیک بزنم کارهای این هفته رو 

و یکم ریلکس کنم 

دیشب یکی از دوستام بهم گفت نیاز به سفر واستراحت داری

تو هیچ وقت نمیتونی به کسی تیکه کنی

گفتم خوب مدل زندگیم اینطوری نمیتونم به کسی تیکه کنم جز شونه های خودم

اینا بودن که منو تااینجا اوردن

و نمیشه زندگی رو تعطیل کرد!

بعد از انجام کارهایی که این مدت دستمه حتما یه سفر کوتاه میرم!

 

امروزم مرغ پرتقالی درست کردم برای ناهار 

من برم ناهار بخورم و بشینم پای کارهای شرکت که وقت چندانی تا اخر شب نمونده:)))))

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
Divine Girl

وای :/ موجا مراقب خودت باش عزیزم 

الان خوبی؟

 

فدات عزیزم بهترم ولی هنوز هم ضربان قلبم بالا پایین میشه

و یکم اذیتم و بهم احساس ضعف میده

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان