احترام+ اضطراب+ خشم+ تنهایی

چندشب پیش که من خونه داداش بودم

و آژانس اومد دنبالم 

خیلی برخورد مناسبی نداشت

لاک!

حدود سه ماه اونقدری دل و دماغ نداشتم که لاک بزنم!

خوشحالی امروز!

اینکه ارومم رو دوست دارم لزوما که نباید همیشه شاد باشیم 

چایی دم کرده!

عنوانم خیلی ربطی نداره جز اینکه دارم یه چایی دم کرده خوش طعم میخورم:)

پرویی و نیاز!

امروز اب قطع بود من دقیقا تو ساعاتی که اب نیاز داشتم اب منطقه قطع شد

دیگه نتونستم ناهار بپزم و فقط شد مرغ رو بپزم که یخش واشده بود 

صد روز شادی -3

امروز دلیلی برای شادی نداشتم

دلیلی برا غمگین بودن هم نداشتم

درآمدهای کوچیک اضافه!

از امروز اون کار کوچولو که درآمئ خیلی کمی داره ولی وقت های اضافه ام که تو اینستاهستم رو پر میکنه 

رو گرفتم!

دال عدس

امروز آروم و خوب پیش رفت از خودم راضیم و از خودم ممنونم یاری کرد با وجود خواب کمش!

فکر میکنم امروز اونقدرکش اومد که من به همه ی کارهام برسم!

صاحبخونه مهربان می شود!

من تا یکم رو میدم میاد سوارم میشه:)

هیچی دیروز زنگ زد بیایم با داداشم بریم پشت بوم پنجره ها رو توری نصب کنیم؟

گفتم ها بیا برو هرروز زنگ میزنه بیایم بریم پشت بوم و منو معطل میکنه دیروز دیگه بهانه اخرش بود

جمعه بارونی طور!

من دیروز همه کارام کردم منتظر نظر نهایی مدیر برا کدها بودم که 

مدیر انگار یکم دیر میگیره یا نه چون هنوز با من خوب اشنا نشده دلش میخواد توضیح بدم

همش میگه من نمیدونم چی تو فکرته!