امروز دلیلی برای شادی نداشتم
دلیلی برا غمگین بودن هم نداشتم
یه روز تقریبا اروم ولی یکم با استرس گذشت
ولی واقعا آرومم
طبیعی همه حال و احوالم
از صبح یه درگیری وسر اکسل کردن یه سری عکس داشتم
که از هر راهی و پلتفرمی رفتم نشد که نشد
در نهایت تایپشون کردم
دیدم اگر شروع کرده بودم به تایپشون کلا دوساعت میشد!
واقعا مرسی از خودم که همش تلاشم برای تنبلی:))))
رفتم سر خیابون میوه خریدم از تو کوچه خودمون نمیخرم همیشه مونده انگار
بعد قیمت این که سر خیابون ارزونتر انگار من کلی خرید میکنم کمتر از اینی که تو کوچمونه میشه
دیگه گفتم پیش خودش خرید میکنم دوربار خریدم کردم اونجا خوب بوده
اینم در راستای کنترل هزینه هاست و هم اینکه در مسیر پیاده رویم هست
5 تا ناگت سرخ کردم با روغن کم 3 تاش رو فقط خوردم و سیر شدم
نمیدونم امروز تعریفی نداشت غذا خوردنم
فکر میکنم روح من شمع و عود خیلی دوست داره دقیقا وقتی این کارها رو میکنم حالم بهتره:))))
من پاشم لالا کنم
هرچند خیلی متمرکز نه! ولی پایبندم به برنامه هام:)