برعکس مدتها که پی ام اس نداشتم
این سری پی ام اس خیلی بدی رو دارم تجربه میکنم
دیروز به دکترم میگفتم ما داریم یه ترامای جمعی رو تجربه میکنیم
میگفت واقعا همینه
منکه روانپزشک هستم هم مساله دارم این روزها
بخاطر کشورم
و گاهی اوضاع از دستم خارج میشه!
بخاطر اضطراب و شوکی که در این روزها بهم وارد شده پی ام اس منم بد شده
واقعا دلم تنهایی و گوشه نشینی میخواد
جوری که اصلا حتی یه دونه پیام امیر منو بهم می ریزه
و بدیش اینه از امروز اونم بخاطر اینکه من جوابش نمیدم بهم ریخته
از قبل بهش گفته بودم ممکنه چندروزی نباشم
امروز هم باز پیام داد.
گفت حال اونم بد شده از نبود من
با تپل حرف زدیم درباره داروها
داداشی هم حرکت کرد ساعت 11
بعدش پارسین زنگ زد گفت این شماره منه عمه زون
دیشب عموش براش گوشی خرید
ایقدی بچه ذوق کرده
امروز زنگ زده شمارش به من داده:))))))))
میگه شب میام خونه ات
بعد با مربیم حرف زدم یاداوری کردم برنامم رو بنویسه
وبا مربی صبح باشگاه صحبت کنه بگه من روزهای زوج صبح میرم باشگاه
دیگه هیچی همینا
امروزم برنامه بنویسم خونه رو تمیز کنم
یه جلسه داریم الان که گفتم من نمیتونم شرکت کنم
ناهار باید درست کنم
عصر داروهام بخرم
غذای فردا رو بذارم
چون از فردا کلاسم عصرها
و نمیرسم به شام
یه برنامه ریزی حسابی برای خواب وبیداری حتی به اجبار
بخاطر صبح باشگاه رفتن
کلی لباس باشگاهی باید بشورم امروز
خلاصه روز سختی
تازه ایده خودم رو باید برای رییس شرح بدم
دوروز رییس منتظره !
پاشم من که کلی کار دارم باید تلاشمو بکنم امروز یه حرکتی بزنم