باشگاه بودم رییس زنگ زد
گفت یه جلسه مهم دارم باهات
دیگه قرار شد جلسمون بذاریم فردا صبح
یکمم استرس گرفتم!
کارای جدید خواستن
من الان درشرایطم هر چیزی بهم استرس میده
استرس که نه اضطراب میده
تپلم خیلی بهم فشار میاره
رفتم باشگاه
وای انیل اومده بود چقدر خوش گذشت
چقدر اذیت کردیم و خندیدیم
میگفت خیلی لاغر شدی
دیگه من هوازی اخر تمرینم رو نزدم
چون هم رییس گفته بود برگشتی خونه بهم خبر بده
هم اینکه باید برمیگشتم شام میخوردم
که برم لیزر
سر ساعت 9 دقیقا من رسیدم مرکز
بعد نوبتم دادن یکی دیگه
یعنی داده بودن یکی دیگه
خیلی عصبی شدم
و دقیقا ساعت ده نوبتم شد
بهشونم اعتراض کردم گفتم سری دیگه قبول نمیکنم این بی نظمی رو
بعد خانم اوپراتور
میگه هرکی تورو ببینه فکر میکنه چقدری که تو ادم با روحیه و حال خوبی هستی
چه خوبه ایقدی مرتب و خوش پوش و خوش بو هستین
تو دلم گفتم بیرونم مردم کشته داخلم خودمو
امیر هم رفت تسویه حساب کنه با بیمارستان قبلی
و مدرکش ازاد کنه برای کلینک خصوصی که میخواد با داداشش بزنه
خلاصه اینطوریاست دیگه جلسمون با رییس و یکی از بچها خفن تیم افتاد ساعت 9
نمیدونم قرار چه اتفاقی بیفته
ولی الان امادگی تغییر ندارم اصلا
یکی از بچها ای تی پیام داد هماهنگ کرد واسه
جلسه فردا
از اضطراب به اژانسی گفتم وایسه سوپری رفتم پفک خریدم
الان این حالمو خوش میکنه احتمالا
شکستن رژیم!