متاسفانه امروز اون نوجون فوت شد
خیلی امیدها نامید شد
امیدوارم خداوند صبر و پذیرش بده به خانواده اش
حال منم هم به طبع خوب نبود با شنیدن اون خبر بدترشدم
امروز صبح نوبت مشاوره داشتم وای نگم چقد اون اقا داغون بود
چقد مزخرف بود صحبتهاش اصلا حواسش یه جایی اصلا به حرفهام نبود چرت و پرت میگفت
فقط نیم ساعت دوام آوردم و قطع کردم
بعد احمد زنگ زد
ببینه مشاورم چطور بوده؟
فهمید چقد حالمو خرابتر کرده
احمد متعقد من باید یه باور تکونی داشته باشم
در خصوص ارتباط گرفتن با بقیه مردها
موانع ذهنی من بسیار زیاد در این مورد
بر خلاف ظاهر و اعمال و افکارامروزی
در خصوص مردها من همون عنترک قدیمی خاله خان باجی هستم که بودم
در حد عهد ناصرالدین شاه به قبل
شاید ننه بزرگم هم اوپن مایند تر من بوده در این مورد
میگه اون روزها که تومحروم میومدین پیشم من میدونستم این آدم مناسبت نیست اصلا تو سطح انتظاراتت کجا بود اون کجا
و یکی از دلایل ماندگاریت در اون رابطه دیدگاه سنتیت بوده که زن باید با یک نفر باشه باهمونم پیرشه و بمیره
نخیر اینطوریام نیست که ادم فقط با یکی دونفر باید باشه
راستش هرچیم انکار کنم راست میگه دیدگاه من در این مورد بسیار قدیمی
پاشدم یه لوبیا پلو درست کردم
و بعدم یک ساعت با حالت تهوع نشستم به درس خوندن به زور خودمو پشت میز نگه داشتم
خونه هم نگم کثافت از سروروش میباره
جاروبرقی هم هنوز زنگ نزده و درستش نکرده گویا
الان از بابت اینکه خودمو مجبور کنم زنگ زدم مربی
و گفتم من عصری میخوام بیام باشگاه
گفت هستم بیا
مشکل دستمم بهش گفتم گفت بیا حرکات اصلاحی بهت میگم نگران نباش
یکم جزییات ازم پرسید و قرار شد من 5 اونجا باشم
گفت برنامه هم رایگان هزینه اش هم 150.
بجااینکه 150 میدادم اون مشاور الدنگ باید برم باشگاه
والا
این روزها که لیلا و نازی دیگه عزادارن
و من باید حواسم بهشون باشه دیگه
امروزم تولد فاطیماست
دیشب تبریک گفتم بهش وای پارمیس یه کلیپ خیلی قشنگ براش ساخته بود
فاطی میگه این متنها و تعاریف رو از کجا میاره این بچه
چقد بچهای الان باهوشن چون در دوره خوبی به دنیا اومدن
امکانات داشتن روی هوش وشکوفایی استعداد خیلی موثر.
دیشب ساک ورزشیم رو هم شستم
فقط موندم بین شونصد لباس کدوم انتخاب کنم برای امروز .
یه بطری هم لازم دارم برا باشگاهم.شیکر قبلیم درش مشکل داره انگار
فعلا امروز با اب معدنی سرمیکنم تا عصری بعداز باشگاه برم یکی بخرم.
من هیچ احساس امنیتی ندارم با دوستام درخصوص رابطه گذشته ام و جداییم صحبت کنم.
نکه از قضاوتشون بترسم نه
هنوز خودم از این قضیه درس لازم رو نگرفتم که بالغانه تعریفش کنم حتی
هنوز احساس درد درباره اش خیلی عمیق وزیاد
و یه روزهایی حس میکنم عین روز اول پر از خشمم
امیدوارم قضیه باشگاه رفتن و رژیم غذایی دوباره یه حرکت خوبی باشه برای اینکه من سطح هورمونهام متعادل بشه نشاتم بیشتر بشه
و بتونم با بخشی از گذشته کنار بیام و خودمو شماتت نکنم خودمو که من بدترین والد برای خودم بودم تو یه تایمی.بسه دیگه.