با تغییر فصل من یه حس عجیبی دارم خوب امروز رسما ساعت بدنم بهم ریخته بود!
نگاه ساعت میکردم هنوز برای انجام هر کاری از نظر ذهنم زود بود!
بعد یه بخش اگاه وجودم میگفت خوب باید تغییر بدی تایمتو
باز مقاومت میکرد اون بخش ذهنم که به زمان حساس:)
با تغییر فصل من یه حس عجیبی دارم خوب امروز رسما ساعت بدنم بهم ریخته بود!
نگاه ساعت میکردم هنوز برای انجام هر کاری از نظر ذهنم زود بود!
بعد یه بخش اگاه وجودم میگفت خوب باید تغییر بدی تایمتو
باز مقاومت میکرد اون بخش ذهنم که به زمان حساس:)
خوب دیروز بنده با کلی تلفات دوتا کیک درست کردم:)
امروز از اون روزهاست که یه دختر زیبا درونم داره باله میرقصه:))))
شب ها رو زود میخوابم خداروشکر
اما موقع بیداری تیکه تیکه میخوابم و بیدار میشم زودتر از اونچه که باید!
این هفته حس راکد بودن دارم من یا راکتم یا راکد:)))) حد وسط ندارم انگار
احساس میکنم اون خشمی که از نصرت داشتم کمتر شده
خداروشکر اون شوربا معجزه کرد و گلو دردم امروز خیلی خیلی کمتر میشه گفت بهبود پیدا کرده
توان بدنیم هم بهتر شد امروز :))
چه خوب که قدیمی ها برا مریضهاهمچین غذایی میپختن
شایدم کودک درونم همزاد پنداری کرده بااون موقع که مامان میگفت شوربا بخوری خوب خوب میشی:)
پاشدم یکم خودمو جمع و جور کردم وزدم بیرون
از در خونه یکی مزاحمم شد و همینطوری با ماشین راه افتاده بود دنبال من که بیا سوار شو و خواهش و تمنا