آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!

محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندها
پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ

انباکسینگ!

دیروز بعد 5 ماه وقت شد برم کادوی تولدم رو که کمپانی ارسال کرده بود

انباکسینگ کنم

رفتیم بیرون شهر با ساقی

قرار بود با میم بریم ولی اونقدر ظهر گرم بود

و برق هم رفتش درم که برقی نشد ماشین بیاریم بیرون بریم 

میم هم با دوستاش قرار بود برن 

تولد یکی از دوستاشون

دیگه قبل غروب خودمو ساقی رفتیم 

حالا دقیقا باز قبل رفتن برق رفت!

دیروز اینطوری بود یک ساعت وقت گیر اوردم به چه اوضاعی

نوبت ناخن داشتم 6 بار نوبت ناخنم رو توی این هفته کنسل کردم!

بنده خدا ناخن کارم هر بار پذیرفت 

چون شرایط کاریم میدونه دیگه 

میم گفت هوا گرمه سر ظهر مریض میشی

دیروز بهم نوبت داد رفتم دیدم برق رفته:))))))))

صبر کن خودم برسونمت 

میم منو رسوند موندیم تو ماشین دیگه تا برقها اومدش

میم میگفت سرمه ای

من رفتم مشکی و نود انتخاب کردم 

بعد یکی از ناخنهامم پاپیون زدم:)))) اصلا در باورم نیست همچین کاری کردم 

ولی حقیقتا بخش عظیمی زنانگی و حس خوب همراه خودش داشت

هیچی دیگه تا فیلم گرفتیم اومدیم خونه 

رسیدیمم برق نبود:(((

تاریکی و شب و بی برقی و شرجی هوا

همینطوری هم همش با گوشی کارا رو هندل میکردم 

مریم زنگ زد که داره میره ماه عسل وبیا همدیگه رو ببنیم 

رفتیم بیرون ساندویچ سرد گرفتیم رفتیم یکی از روستاها اطراف که هوا بهتر شهره 

نشستیم ساندویچهامون خوردیم هرچند من نصف حرفها مریم نفهمیدم بسکه همش درگیر کار بودم و گوشی

ولی یه چیزی رو فهمیدم ازدواج نکردنم تااینجای زندگی یه دستاورد محسوب میشه در ایران!

هرچندم بگن خانما سنشون بالا میره فلان بهمان گزینه ها کم میشه و...

یه چیزی رو خوب فهمیدم یک مجردی خوب و باکیفیت و یه شغل و تلاش و کار

می ارزه به 90 درصد ازدواجهای ایرانی!

من میبینم این ادم از روزی که عقد کرده تا الان پنج ماه گذشته روز به روز بی روحیه تر افسرده تر از قبله!

اونقدر اختلافاتشون زیاد که نگم

بعد میگم خوب حالا نرو سر زندگیت فرستادمش مشاور

مشاور همینو گفته فاصله بنداز عقد رو طولانی کن ببین میخوای چه تصمیمی بگیری؟

تهش میگه وای مردم چی میگن!

طلاق اونقدرها هم بد نیست عین نقل و نبات دارن طلاق میگیرن ملت مگه اخر دنیاست اخه؟

من این مساله رو درک نمیکنم که ازدواج شده موفقیت و دستاورد طلاق شده شکست و عدم موفقیت؟

انگار طلاق تنها عدم موفقیت و شکستی که تو زندگی رسما اعلام میکنی قرار کل دنیا بودنن!

چرا اونقدر از اشتباه کردن و شکست می ترسی اخه و باهمون ترس هیچ وقت زندگی نمیکنی؟

تازه یه بچه بدبختم به این دنیا اضافه میکنین؟

خلاصه همونطوری که روزی که دوستم عقد کرد گفتم خیلی مشهود که موفق نمیشه این رابطه و علائم عدم سازش و ارامش وخوشبختی وتفاهم

توش پررنگه بدونی که همسرش ببینم! هنوزم ندیدمش فقط شنیدم!

مشاورم همینو گفته بهش ولی خوب داره میره سر زندگیش!

اون ادم توی سن 46 سالگی هنوز مستقل نیست بند نافش بریده نشده 

هنوز خانوادش اولویتش هستن!

در مسائل مالی مرز نداره برای خانوادش

یه جورایی اصلا همسر براش فامیل درجه یک محسوب نمیشه!

بعد دوست من بااین مساله داره! ولی اون اقا هم نه حاضر تغییر کنه

نه حاضر مشاوره بیاد!

پس یعنی چی؟

یعنی این ادم همینه قرار بدترم بشه بهترم نمیشه تو هم باید اینو بپذیری دیگه که اگر داری توی این زندگی میری

اوضاع همینه 

میم میگه همه مثل تو فکر نمیکنن تو خیلی دختر عاقلی هستی به همه چیز فکر میکنی 

ولی من میگم ربطی نداره به این همه ما ادمها عاقلیم فقط جایی که به سودم هست ممکن ازش استفاده نکنیم!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۲۴
موجا ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی