اشک و اسکات!
تا حالا شده با اشک و اه اسکات بزنی؟
بعدش سوپر ست با هیپ تراست؟؟
منم نشده بود تاامروز!
دیروز رو ورزش نکردم اصلا تایم نداشتم و هم اینکه توان روحی و جسمی نداشتم حقیقتا
و اینکه روز استراحتم بود از نظر ورزشی
فاطیما گفت عمه تمرین این مدلی بدردت نمیخوره تو خوب نخوابیدی ذهنت خسته است
اینطوری ورزش کردن جواب نمیگیری به حرف بدنت گوش کن ورزش نکن!
اخرشم وقت نشد حقیقتا وگرنه یه تمرین ریزی میرفتم
ساعت 20 بود که همکارم گفت شما استراحت کن
بعد کلی استرس و درگیری و خستگی بخش عظیمی کار ران شد
و خوب بود نتیجه اش
خیلی هممون اذیت شدیم!
و استرس داشتیم حقیقتا تا ران شد
بعدش همه تقریبا کارشون کم شد و رفتن استراحت من همچنان کار داشتم تا 12 شب!
همکارم گفت حقیقتا میبینم امروز پا به پات بودم چقدر اذیت شدم
تو برو استراحت من هستم تسک رو من پیش میبرم
منم فقط دلم میخواست زار بزنم
یه جاهایی وسط ران شدن پروژه من واقعا اینور سیستم داشتم اشک میریختم
و همکارم و مدیرم هیچ کدوم اصلا متوجه نشدن حتی من خسته ام!!
چه برسه گریه
خوب دنیای حرفه ای همینه
چشمام میسوخت از گریه زیاد ولی داشتم واقعا کارمو میکردم این مدلی ام که انگار چند نفرم
یکی نشسته داره زار میزنه
اون یکی داره خیلی ریلکس کار میکنه تاااین حد این بخش از احساساتم از کارم جداست!
گفتم چه وقت گریه کردن دختر پاشو امروز تمرین پا داری
پاشدم یه تمرین سنگینی کردم وسط با موسیقی گل ارکیده واقعا یاد خودم افتادم چقدر خودمه
شاخه ای تکیده، گل ارکیده
با چشمای خسته،لبهای بسته
غم توی چشماش آروم نشسته،
شکوفه شادیش از هم گسسته
اه
آشنای درده،خورشیدش سرده
تو قلب سردش غم لونه کرده
مهتاب عمرش در پشته پرده
تنها وصالش پائیز سرده
و چقدر اشکام سرازیر شده بود وسط تمرین
اما سنگین تر تمرین میکردم برای تموم رنجهایی که کشیدم نوش جونم تا تجربه شه
و چقدر تنهایی کشیدم و خستگی تا به اینجا برسم
تمرینم انجام دادم دوش گرفتم وقتی برگشتم
کارها رو پیش بردم همکارم بنده خدا دیگه داشت غر میزد
خانواده ازم ناراضین
من سربازم اومدم مرخصی مامانم ندیده منو اصلا!
شما هم که اصلا هیچ تفریحی نداری بیشتر از هممون کار میکنی
گفتم خوب دیگه شماعادت نداری به این حجم از کار
و برای خانمها سیستم کاری سختتره کار بیشتری مجبورن انجام بدن!
گفت چرا تسکها رو قبول میکنی؟ گفتم خوب چون راهی نداریم جز قبول کردن!
از جنگ واقعا شرایط کاری ما سخت شده اونقدر سخت که نگم اصلا یعنی چندبرابر شده کارهامون وحشتناک
خلاصه من گریه ام نمیگیره وقتی گرفت بند نمیاد
زیر دوش زار میزنم
غذا درست میکنم همینطور
غذا میپزم
ورزش میکنم همش با گریه تا اشکام خشک بشن
ساعت دوازده هم یک تسک مهم دارم که انجام شده
فقط منتظرم ببینم رو تایمر ارسال میشه درست بااین سرعت نت
خیلی وقتها تسکهایی که تایمردارمیکنیم فیلد میشه
و مجبوریم بالا سرش باشیم