خداحافظی
من وصل شدم از صبح و درگیر کارم
الان میتونم بیست دقیقه استراحت کنم
من خونوادم الان دقیقا چهار استان مختلفیم
هربار هرکدوم حرف میزنن باهام میگم نکنه خدای نکرده این اخرین باره
امروز لحظه های اخر مکالمم با مامان نصفم بالا نمیومد
مامان گفت چرا صدات نمیاد؟ نمیدونست اصلا نمیتونم نفس بکشم
داداش اصفهان شدت نگرانیم برای اون خیلی بیشتر از خونواده است
میدونم تا جنگ هست دیگه نمیتونم ببینمش چون کادردرمان هیچ مرخصی دیگه ندارن
از دیشبم شرایط جنگی متفاوت شد با ورود امریکا به جنگ
هرچند از اولم امریکا بود!
امروز مجددا درد و اسپاسم دستهام بدتر شد
و شرایط به همکارام گفتم
و قرار شد سه نفرشیفتی باشیم
من شیفت شب نیستم ولی اطمینانی به همکارم ندارم
بعد چهارروز انلاین شده!
تازه انلاین نشده همه بهش زنگ زدیم پیام دادیم نگران شدیم دیگه
تا جواب داده بگه سالمم!
خوب ما همه توی یک تیم هستیم اصلا کار کردیم روزی 16 ساعت باهم بودیم
نباید یه پیام بدی سراغی بگیری بگی همکارام مرده ان زنده ان؟
ماهم نت نداشتیم ولی با پیامک باهم در ارتباط بودیم پیگیر بودیم وصل بشیم
اصلا پیگیر شرکت بودیم
خلاصه مدیر هم خیلی بابت این مساله ناراحت بودن
حالا به من گفت شیف شب شما استراحت کن من 12 تا 5 صبح رو میمونم ولی بهش امیدی ندارم
به روانشناسمون گفتم استراحت کنه
کارهاش انجام بده شیفت شب ممکن بهش نیاز داشته باشم
که من چندساعتی بخوابم اون پوشش بده
بعد من بیدار شم اون بخوابه چون اختلاف ساعتمون زیاد نیس و هردو شبمون هست!
عصر بگم میم بره برام مچ بند انگشتی بخره مجبورم اینطوری سرکنم
با دستگاه ماساژور