بدوبدوهای اخر سال!

تقریبا 70 درصد لیستی که نوشته بودم انجام شد

تایم محدود بود ولی خوب تونستم از پسش بربیام

این روزها جلسات طولانی داریم 

معمولا روزی 4 تا 5 ساعت رو در جلساتی سر میکنم که حوصله سر بر نیست

و داریم استراتژی و استراکچرهای بخش من رو تغییر میدیم 

دیروز دیگه واقعا احساس خستگی شدیدی بهم دست داد

از ساعت 4 تا 9 شب جلسه طول کشید و خیلی چالشی بود

چقدر خوب که من در سال 1403 با وجود همه ی مسائل و سختی هایی که برام پیش اومد

و حتی یک دهمش را اینجا نگفتم 

اون انعطاف پذیری که در خودم ایجاد کردم واقعا کمک کننده بود

هرروز زندگی مسائل سختی رو میذاره جلوی پات 

و اینکه توی اون شرایط بتونی هم غصه بخوری هم راه حل پیدا کنی

هم اینکه اگر نمیتونی اون مساله رو حل کنی ازش بگذری

خیلی خیلی سخته 

 اگر موجای سابق بودم نسبت به این تغییرات در حوزه کاریم هم شاید بسیار مضطرب و اذیت میشدم

اما اینکه دارم هرروز در خودم توانایی انعطاف پذیری رو تقویت میکنم خیلی کمک کننده بوده این مسائل رو هندل کنم

اقا برید موهاتون احیا کنید خیلی خیلی  شیک و راحت میشید واقعا

اگر مثل من چیزای ساده و مینیمال رو دوست دارید موهای مرتب و صاف واقعا برای بیرون رفتن ومهمونی رفتن راحتتون میکنه 

و یه رژ میزنید و خلاص

تقریبا میشه گفت دوهفته وقت اشپزی ندارم!

و همش غذا از بیرون گرفتم که به نظرم یک کیلو اضاف کردم

اصلا دوست ندارم بدون ورزش وزن اضاف کنم چون قطعا چربیه و آبه!

امروز هوس عدس پلو کردم که امیدوارم وقت بشه قبل شروع جلسه امروز عدس پلو درست کنم 

گفته بودم که ما تعطیلات نوروز تعطیلی نداریم!

دیروز در جلسه مدیرمون میگفت احتمالا برای بچهای ایران

چهارشنبه تا جمعه رو تعطیل کنیم که عید هست

شنبه و یکشنبه هم که خودش تعطیله:)

امیدوارم این موضوع اوکی بشه

بتونم شیرینی عید درست کنم

تقریبا همه موادش رو تو خونه دارم 

فکر میکنم امسال که گذشت یکی از کم انرژی ترین سالهای زندگیم بود

کم انرژی از نظر بیرونی! که یه سری فعالیت های فیزیکی بدو بدوهایی که سالهای پیش داشتم

و رو نداشتم امسال یعنی خودم کمش کردم 

اما از نظر درونی چالشهایی داشتم که این روزها وقتی بهش فکر میکنم 

یا کسایی که میدونن و شاهدش بودن میگن چطور دوام آوردی؟

توی مسافرت یه شب برای یکی از شاگردهای فاطیما اتفاقی افتاد که 

من و فاطیما مجبورشدیم بیمارستان کنارش باشیم

ماجرای اون شب و اتفاقی که برای اون خانم افتاده بود 

یه چیزی شبیه اتفاقی بود که برای من افتاده بود ولی برعکسش!

فاطیما بعد از اینکه دوستش مرخص شد وبردیمش خونه 

تا ساعت 5 صبح منو بیرون خونه نگه داشته بود و میبرد اینورو اونور

که از زیر زبونم حرف بکشه

چون فکر میکرد الان یادآوری بدیه واسه

چون فکر میکرد داره سفرم خراب میشه

چون فکر میکرد دوباره اون حال برمیگرده 

حتی رفت سیگار خرید برام 

گفتم نگرانم نباش واقعا از سرگذروندم اون روزها رو

اما چیزی که هست اینه 

همه چیز در روح و روان ما ثبت میشه وباقی میمونه همین.

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان