کلاس جدید

خوب چون دوجلسه از کلاس جدیدم رو گذروندم گفتم بیام بگم خدمتمون 

بنده در زندگی چند خواسته داشتم برای چندتا مهارت 

بنده امسال در چهل سالگی تصمیم گرفتم هیچ هدف خاصی نذارم 

میخواستم با جریان زندگی همراه باشم در گذشته گیر کنم نه در آینده 

حال رو بگذرونم چقدر موفق بودم؟

آدمی هرگز نمیتونه بی خیال گذشته بشه مگر در خوشی مطلق غرقش کنن که همون در خوشی مطلق هم

یهو دیدی یه بغض یه خاطره یه یاد میاد گلوت میگیره و خفه ات میکنه پس این ناممکن عملا چون ما به گذشته و تجربه هاش نیاز داریم!

ولی میشه تاحدودی در حال زندگی کرد مثلا میدونی امروز چک داری حسابت خالیه و.... ولی به گذشته ات مسیری که گذروندی

جاهایی که به مو رسیده و پاره نشده اصلا پاره شده ولی یه راهی پیدا کردی فکر میکنی و مساله رو برای حلش تلاش میکنی

حال میشه همین! از غذای اون روزت لذت میبری یعنی بازفکر میکنی ناهار چی هوس کردم؟ 

میری با وجود اضطراب و استرس و فکر اون چک تمرینت رو میکنی یا حداقل یه پیاده روی میکنی!

با یه دوست وقت میگذرونی چندتا راه کار میگیری و آینده هم همیشه هست اون انگیزه و امیدی که فردا اون چک پاس میکنم

فلان راهکارم داره جواب میده 

اون آرزو که چکم که پاس شه فردا اصلا راحت میخوابم اصلا میرم بیرون یه عالمه خوش میگذرونم 

یا مثلا میرم خودمو مهمون میکنم فلان رستوران یا کافه یا نمیدونم با خیال راحت سریال محبوبم رومیبینم!

اینا یه مثال بود!

گذشته مثل تم میمونه من بهش میگم تم زندگی یا یه بک گراند مثل خونه زندگی وسایلی که بهشون عادت کردیم و  آینده؟ مثل آسمون که همیشه هست بالاسرته یه روزی ابری وخورشید مبهم همه چی

یه روز روشن و آفتابی مسیرت مشخص!

و حال هم همون سریالی که میبینی ازش لذت میبری رو میز گذشته نشستی غذای مورد علاقه یا نه غذای معمولی اون روزتو میخوری

زندگی همینه بیبی 

بریم سراغ خاسته ها 

من شنا عین مرگ بود برام امسال شروعش کردم براش برنامه ریختم؟

نه پس ذهنم بود بااین ترس مبارزه کنم دلم غنج میرفت برای شنا کردن عاشق آب بودم ولی ترس از اب در حد مرگ داشتم و خاطره اون روز

که من غرق شدم و خانواده تو آب بودن و متوجه من نشدن اصلا 

و من بین مرگ و زندگی دست و پا میزدم 

هیچ وقت یادم نمیره 

منو گذاشته بودن یه جای کم عمق

ولی دقیقا من قایمکی و از رو کنجکاوی رفتم یه جای عمیق دریا 

و موج منو با خودش برد.... 

اون روز به هرحال من نجات پیدا کردم 

ولی دیگه برای شنا پامو تو هیچ آبی نذاشتم نه دریا نه رودخونه نه استخر

هیچ وقت

خواسته دومم رقص بود

من همیشه عاشق رقص بودم و هستم یه جوری نگم براتون چقدر عاشق رقصم

و نه اعتماد به نفس رقصیدن داشتم نه اون انعطاف رو

و امسال اتفاق برای عروسی محمد تا تونستم رقصیدم و کیف کردم

و رقص هم خودش اومد سراغم 

نه براش برنامه ریختم نه پیگیر کلاسش شدم!

یهو دوستم زنگ زد گفت میای بریم کلاس رقص؟ گفتم پایه ام 

و دیشب دومین جلسه اش بود!

نگم از حس خوب بعد کلاس!

بدن و مغزت پر دوپامین:"))))))

یه مهارت دیگه مونده که من خودمو وام دارش میدونم اون خوندن 

گفته بودم جدمون به اسم فلانی خون معروف بوده 

بخاطر صدای زیباش البته توی بوشهر بیشتر شروه و نوحه و چاووشی میخونن 

و چون خانواده مذهبی بودیم دقیقا اقای جد بزرگ هم شروه خان و نوحه خان معروفی بودن تو زمان خودش 

از خانواده پدری عمو کوچیکه و از خانمها عمه بزرگه که چند وقت پیش به رحمت خدا رفت

ارث رو در خودشون پرورش دادن

عمه صدای بسیار زیبایی داشت و داداش روحش شاد عاشق صدای عمه بود اونقدر که از وقتی دوربین فیلمبرداری اومد تو ایران تا گوشی

کلی کلیپ و فایل از صدای عمه داشت 

هنوزم هست آرشیوش احتمالا

 بابا عاشق صدای بخشوبود هرسال محرم یه جوری نوارکاست های بخشو از گنجه در میاورد تا ته ماه صفر گوش میکرد 

که انگار یه گنج طلاست

بعدش پایان  غروب اخرین روز صفر

کاست هارو تمیز میکرد و لای دستمال میپچید و میذاشت تو گنجه باز تا سال اینده 

خواهرم ارث رو برد تو حوزه مذهبی 

نوحه و ....

صداشم قشنگه 

من ولی؟ خوب تنها ادم بی دین و ایمون خانواده من بودم که نمیشد برم سمت خوانندگی:))))))))

میخوندم؟ میخونم؟ نه اصلا 

فکر کنم یادتونه سال 1400 من یه چند بیت از ای ساربان نامجو رو خوندم فرستادم برای دوستم نریمان

اون پیگیری کرد استاد گفته بود صداش 15 ساله است گفته نه رفیقم 37 ساله است اتفاقا استاد گفته بود راحت میشه 

صداش رو پخته کرد وپرورش داد

ترجیحم استاد حضوری که میم میتونه برام پیدا کنه بخاطر داداشش که معروفه تو حوزه موسیقی

ولی هنوز آمادگی هندل کردن همه کلاسها رو باهم ندارم 

باشگاه رقص شنا کارهای سه شیف شرکت

وقتی نمیذاره برام 

مثلا رقص نیاز به تمرین دوسه ساعته در طول روز داره 

که بدن نرم بشه اونم بدن من که با بدنسازی اونقدر خشک شده که مساله اساسیم الان اینه دستهام چقدر خشکه

بعدش روزی یکساعت کافیه 

البته شنا هم به انعطاف دستهام کمک میکنه  حالا همینطوری پیش میریم ببنیم بعد ترم اول به کجا میرسم توی شنا و رقص

اینم بگم رقص و شنا ربطی به هوش نداره! ربطش فقط به ارتباط ذهن و بدن هست 

بخصوص توی رقص!

حتما رقص رو شروع کنید بخصوص توی روزهای شاد زندگیتون که روزهای بد هم بتونید برقصید!

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان