دارم تلاش میکنم نیمه تاریک وجودم رو ببینم
و دوستش داشته باشم
و بهش عشق بدم
گفته بودم یه جایی بیرون از خودم نظاره گر زندگیمم؟ دقیقا این حس نظاره گر بودن وقتی میاد
که این گرگ خشمگین و سرکش میاد بیرون همون نیمه تاریک وجودم
البته اون گرم خشمگین سرکش نه به کسی آسیب میزنه جز خودم نه حرفی و حدیثی با کسی داره
میتونم بگم بعد مدتها من خشم رو تجربه کردم خشمی که عین سابق بدنم رو خیس عرق کنه
و عقلم رو از کار بندازه تجربه خوبی بود ونزدیک بود به میم آسیب بزنم با حرفهام
ولی خداروشکر که اون نه تنها از دستم عصبانی نشد بلکه فهمید الان این موجای درون گرای اروم
که برای اولین بار خشمگین شده باید خودشو خالی کنه
درکم کرد سعی کرد منطقم رو به کار بندازه
حتی آرومم کرد.
تجربه خوبی بود خشمم رو به یکی نشون بدم
البته که تمام مدت نظاره گر موجا بودم توی اون حال
تمام تلاش من اینه که این مدت این بخش رو ترمیم کنم
حواسم بهش باشه
یه همکاری داشتم که چندباری سعی کرد من همکاری خارج از کار با شرکت خودش داشته باشم
این مال سالها قبله
بعد همیشه هم یکم از یه چیزی میگفت و منو رها میکرد میدونست من ادم ریسچری هستم
هرچیزی رو یه کلمه بهم بدن میرم ته تهشو در میارم یادش میگیرم
و این کارو در کمترین زمان ممکن انجام میدم
بعد بابت همون یه کلمه یه جوری منت میذاشت! که کار رو براش رایگان انجام بدم!
از این ادمها زیاد دور برمون داریم بازی روان راه می اندازن
البته این ادم خیلی زرنگ بود و میدونست من ادم قدردانی هستم!
بعد چندروز پیش با یه پیشنهاد وسوسه کننده برگشت!
یه دانشی رو که خیلی وقت بود میخواستم یاد بگیرم البته یاد گرفتم ولی نیاز به کاراموزی زیر دست یه استاد داشتم
دقیقا اینو میدونست و باهمین پیشنهاد برگشت!
بعد گفتم خوب در کاراموزی قرار به من چی اموزش داده بشه و...
خیلی جالب همه تخصصهای خودمو گذاشته بود که قرار اینا اموزش داده بشه و شما باید بابتش با شرکت ماهمکاری داشته باشین:)))))))))
منم جوری که خرش کنم با یه پاسخ محکم که همه ی اینارو خودم بلدم و نیازی به اموزش و کاراموزیشون ندارم و دارم بابتشون پول دریافت میکنم
رد کردم !
توروخدا میخواین چیزی به کسی یاد بدید قبلش دندون طمعتون رو بکشید!
من حاضر بودم دقیقا برای همون تخصص که درخواست کاراموزی داشتم روزی چندساعت رایگان براشون کار کنم!
به مدت دوماه حتی!
-------
خیلی حجم عضلانی خوبی گرفتم بخصوص پاهام وبسی از برنامه فاطیما راضیم
البته برنامه مطابق با برنامه زندگیم هست یعنی من نمیتونم بیشتر از روزی یک ساعت و نیم تمرین کنم البته پروسه رفت و برگشت
همه اینارو باهم دارم میگم یک ساعت ونیم!
علاوه بر اون هم برای خریدهای روزانه خونه من حدود یکساعتی هم عصرها پیاده روی میکنم که بیشتر تمرین ذهنمه تابدنم!
فاطیما و شوهرش قرار دوشنبه شب بیان پیشم هردو منتظر دیدار تازه بودیم.
یکم خرید نیاز دارم که میذارمشون برای فردا
شنبه رو برای خرید کردن دوست ندارم ونمیدونم چرا:))))))
البته امروز وفردا من تعطیلم
ولی بخشی از کارای شرکت بخاطر مسئولیت جدید مونده و من باید اونا رو تموم کنم تا فردا
---------------------
دقت کرده باشین به من بخشهای تاریک زندگیم بیشتر اشاره میکنم تا مثبت
چون برای خودم تمرین میکنم که ادای پرفکت بودن درنیارم!
