خداروشکر امروز خیلی بهترم
البته
من دیروز هم حین همون حمله یه کار فورس علاوه بر کارهام پیش اومد و اصلا بدونی
که به روی خودم بیارم برای مدیرم انجامش دادم
یعنی نمیشه گفت مریضم فلانم و بهمانم
کار باید به هر حال انجام بشه
تیم بزرگی هستیم یه دونه بی نظمی همه چیز رو بهم می ریزه بخصوص که اکثر بچها باهم اختلاف ساعت دارند
به هر حال من تعهداتی دارم به کارم وبه خودم و سبک زندگیم که نمیشه اونا رو نادیده گرفت
تنها کاری که کردم این بود نرفتم بیرون که گفتم به خودم زیاد فشار نیارم
و امروز صبح هم اون اتفاق شیرین، کاری که منتظرش بودم صورت گرفت ومن هم براش استرس داشتم هم ذوق
که خدارو شکر تااینجای کار تیممون خیلی خوب کمک کرده
من با یکی از همکارام خارج از کار هم همکاریمو هم روزهای اول شروع کردم
که وظایفی که نسبت به اونم دارم علاوه بر همه ی اینهاست
یهو میبینی مثلا وسط کار کارای اونم هست
خداروشکر مدیریت زمان و تمرکزم خیلی خوبه
و همین کمک میکنه به هر صورت کارها خوب وباکیفیت انجام بشه
به نظر خودم خوابم کمه
اما خوب باکیفیته
امروزم کار بانکی داشتم و به محضی که رفتم بانک مدیر کارمو انجام داد
و زودتر از اونچه فکرشو میکردم وبراش تایم گذاشته بود این کار انجام شد دیدم
پیاده روی رو به باشگاه رفتن ترجیح میدم
به همین خاطر 5 کیلومتر پیاده روی کردم البته یکم خرید هم داشتم
خمیر باقلوا خریدم که باقلوا درست کنم برا اولین بار ببنیم اخر هفته وقت بشه وچطور بشه درستش کرد
تو راه هم تو یه فضای سبز یکم نشستم از خنکهای پاییزی درختها و لذت بردم البته هنوز خیلی پاییزی نیست جنوب
ولی حدود 37 درجه اینا هم میرسه گاهی!
وقتی رسیدم خونه سریع دوش گرفتم و نشستم پای کارای شرکت چون تایم نبود
ناهارم از دیروز داشتم
دیگه بی وقفه کار کردم تایم استراحتمم خوابم نبرد دیگه پاشدم به اشپزخونه رسیدم
اگر وقت بشه که بعید بدونم وقت بشه
میخوام تی بکشم و لباسهای شسته شده که انبود بسیاری هست رو تا بزنم
امروز داشتم به دنیای مستقل بودن زنها فکر میکردم راضیم؟ اره راضیم
دیگه به بخش عظیمیش عادت کردم
و روی رواله
داشتم فکر میکردم روزهایی که حس میکنم کاری نکردم به عنوان یه فرد مستقل چقدر کار کردم واقعا و به چشمم نمیاد:(((((