این روزها اینقدر جنوب گرم شده که هی تعطیل میکنن مرتب
اونقدر گرمه که کولرها هم دیگه جواب نمیده!
دقیقا گاهی بالای 50 هم میبینیم!
منکه بجز باشگاه تقریبا خونه نشین شدم و خریدها رو هم انلاین انجام میدم!
این هفته دوروز هم باشگاه نرفتم از گرما و خستگی
یه همکار جدید داشتیم از اونا که اول راهن و بی تجربه میان که انقلاب به پا کنن!
بنده خدا هنوز وسط ماه نرسیده بادش خالی شد
بیشترم هی زنگ میزنه به من و پیام میده
اون یکی همکارمون که کارمون خیلی بهم مرتبط بود
هی زنگ میزد جلوش جو گیر شده بود
بعد وقتی همکار جدید نبود ومیرفت ناهار زنگ میزد به من عذرخواهی و پاچه خواری:)))
منم که این سالها زیاد دیدم هر دو مورد رو با یه نگاه عاقل اندر سفیه میگذروندم
تا این هفته همه چی متعادل شد دیگه و من که به سبک خودم کار میکنم پیش میرم در نهایتم همین سبک من درست دراومد
و قرار شد همینطوری پیش بریم
ولی خوب تا مچ بشیم این ماه چالش داشتیم واقعا
کمتر میرم بیرون کافه هم نرفتم مدتیه چون گرمه خسته میشم
مامان اینا اومدن پیش من شنبه و دیگه رفتن شیراز از اونجا پرواز و مشهد
این هفته نوبت ترمیم ناخن هم داشتم که قرمز گوجه ای رو انتخاب کردم
میم میگه تو عاشق قرمزی کلا!
میگم منکه حتی لباس تو خونه ای قرمزم ندارم حتی! چطور به این نتیجه رسیدی؟
میگه چرا اون کفتان قرمز یادته؟ میپوشیدی واسه دلبری؟؟؟؟؟
حالامن پارسال فقط یه بار اینو پوشیدما امسالم که هیچی! این تنها لباس قرمز منه! یعنی حتی شال قرمز هم من ندارم!
ذهن مردا کلا به قرمز حساس گویا
ولی عاشق رنگ ناخن شدم این سری خیلی دوسش دارم
هفته اینده برنامه تمرینیم عوض میشه رسما سرویس میشم چون دکتر رحم نداره!
اونقدر این ماه من و میم لباس و کفش خریدیم انگار قرار قحطی بیاد!
یکی هم نیست دستمون بگیره بگه بسه هرسری قرار میذاریم خرید نکنیم بعد
برا همدیگه عکس و لینک میفرستیم ببنین این بهت میاد ببین فلان برند تخفیف زده:((((
دوتا کفش ست هم خریدیم که امروز رسیده بود خونه میم
خیلی میم واسشون ذوق داشت
من میخوام تختمو عوض کنم و چند وسیله برقی بزرگ هم نیاز دارم
باید همین ماه پروندشون ببندم
ولی حال بازار رفتن ندارم اصلا و ترجیحم اینه انلاین بخرم:)
امشب عقد امیر هست دوست میم
ولی خوب نمیریم
دیشب امیر میگفت ازدواجش سنتی هست وبخاطرمامانش!
من و میم هنگ بودیم بابت این انتخاب کلا سه چهارماهی هست تو جریانشون هستیم
واقعا من تو کتم نمیره ازدواج بخاطر خانواده! ازدواج بخاطر عرف! ازدواج بخاطر بچه دار شدن! ازدواج بخاطر بالا رفتن سن!
چرا واقعا همچنین ازدواجهایی میکنن ملت اونم کی؟ امیر که هر هفته با یکی بود
دقیقا امیر اصلا اهل روابط بلند مدت نبود هر هفته با یکی بود ودوام نمیاورد
توی این دوسال که من میشناسمش
طولانی ترین رابطه اش دوماه طول کشیده! اونم واسه خاطر اینکه یک ماهشو سفر بود و نبود اینجا!
یک ماه هم عید بود و اون خانم سرش خیلی شلوغ بود و کلی سفارش کار داشت و باید تحویل میداد
یعنی دقیقا هردوماه طول کشیدن اون رابطه به همین خاطر بود
الان داره با یکی ازدواج میکنه که مامانش انتخاب کرده و توی این چندماه نامزدی هم ما هروقت دیدیمش
ذوق وانگیزه ای ندیدیم ازش!ذوق و انگیزه بماند! مصمم بودن هم واقعا ندیدیم دیشب که رسما وا داده بود!
تازه امیر هنوز یه بار تا نونوایی نرفته! برا مامانش یه کیلو سبزی نخریده! هرگز تو زندگیش نرفته بازار خرید خونه! با وجودی که سالهاست پدرش فوت شده
و تنها پسر خانواده است و چندتا خواهرهم داره
دیشب بعد رفتن امیر به میم گفتم نگران بنده خدا شدم فکر کردم ذهن خودم مشغول شد
میم بدتر من بود ذهنمو خوند گفت حالا از قضیه روابط کوتاه مدتش که بگذریم
امیر تااین سن هیچ مسئولیتی در مورد خانواده اش به گردنش نبوده تا حالا یه خرید برا خونه نکرده
من موندم چطور میتونه یه زندگی رو اداره کنه!
خداعاقبت این جامعه رو بخیر کنه اونم بااین ازدواج های کیلویی×××
گفته بودم امسال از کارهام کم کردم؟
دیگه وقتشه که کارها و درامد رو بیشتر کنم