کت زرد!

یه کت زرد بود که برای عقد محضری فاطیما خریده بودم

 

بعد محضر اومدیم خونه داداش و یه دیجی و نی انبون گرفته بود داداش

تا ظهرش بیمارستان بود نمیدونم اینارو چطوری هماهنگ کرده بود؟

تازه بله برون و قرار مدار مهریه دوساعت قبل رفتن به محضر گرفته بود 

منم وقت خرید نداشتم همین کت برداشتم برای عقد

چون چندروز درگیر بیمارستان اینا بودم باهاش

بعد اون شب که از مراسم اومدم خونه خودم 

کت یکم رژی شده بود 

و گذاشتم که بدم خشکشویی

هفت روز بعدش داداش پر کشید

دوسال و یک ماه از این ماجرا گذاشت

کت گوشه کمد موند

و من حتی دل اینو نداشتم نگاش کنم

تو هر خونه تکونی و تمیز کاری نادیده گرفتمش! گذاشته بودمش تو یه پلاستیک مشکی

که اصلا نبینمش

امروز یهو تصمیم گرفتم خودم بشورمش و وقتی داشتم بادست چنگ میزدم کت رو 

دیدم تو جیبش پر شاباش هایی که داداش داده بود بهم

هی دور سرش میچرخیدم و می رقصیدم 

و شاباش میداد بهم

فکر کنم دلم محکمتر شده 

یاد اون شب افتادم که بود و دید اون شب رو 

بازم خداروشکر آرزو به دل نرفت داداشم

تو عمر کمش خیلی چیزها دید خیلی کارها کرد

عرض زندگیش از طول زندگیش خیلی بیشتر بود

حالا قرار با این کت اشتی کنم باهاش برم اینور و اونور

بگذریم 

دیروز غروبی زنگ زدم به بچها گفتم امشب بیان خونه من

البته ظهربهشون پیام داده بودم که اگر من اوکی بودم امشب برنامه نچینید

تا غروبی قطعی کنم بیاین خونه من

دیگه نادی و ثنا و سیم سیم 

اومدن ساعت 8 ونیم 

کلی خندیدیم و دور همی خوبی بود

کلا بچها راحتن بامن 

منم همه چی رو اماده کرده بودم

کیک هویج درست کردم و هله هوله گذاشتم همه چی رو اماده کردم

که وقتی میان نخوام بلند شم

دوبار هم گشنمون شد البته من که چیزی نخوردم زیاد

غذا گرم کردیم و...

بچها از خونه زندگی من خیلی خوششون اومد همه چی رو دوست داشتن با ذوق

میم هم دید من مهمانام رفتنی نیستن گفت میره با دوستش یه چرخی بخوره تو شهر

دیگه تا بچها رفتن و میم برگشت شد ساعت 1ونیم 

منتظرم بود 

من که زود خوابم برد تا ساعت 9 خواب بودم 

تا ساعت 10 ونیم هم یکم حرف زدیم خندیدیم تو اینستا چرخیدیم

برا هم لباس انتخاب کردیم

و من دیگه اومدم خونه 

ناهار هم از بیرون سفارش دادم برای ساعت 2

حلواعربی درست کردم 

میم عاشق حلواست سهم اونم کنار گذاشتم

من سالی یبار شاید هوس کنم

چندروز هوس حلوا کردم

احتمالا برای سالگرد عمو هم درست کنم هفته دیگه 

نمیدونم میتونم برم یا نه؟

چون فیلر خریدم برم ترمیم فیلرم هرچنددیر:(((

این سری خودم خریدم از شرکت که از کیفیتش مطمئن باشم

البته بخاطر ورزش سنگین چیزی از فیلر قبلی باقی نمونده!

هزینه اش بالا شد ولی خیالم راحت دیگه!

میخوام مژه و ناخن هم کاشت کنم ببینم این هفته با پارتی دوستام

نوبت گیرم میاد یا نه؟

امروزم که به استراحت گذشت و کارای فردای شرکت هم اوکی کردم

برای جلسه هم اماده ام 

کار همکارمم تموم کردم:(

اما کار اقای ی رو نه:((

چون نیاز به تمرکز زیاد داره!

غروبی هم رفتم یکم قدم زدم و تره باری خریدم

گفت خیلی وقت بود منتظرتون بودم این تره باری رو یک ماهی هست نرفتم!

مریض بودم چون یکم دوره از خونه 

گفت بخاطر شما پیک رایگان گذاشتم:) خیلی منتظربودم بیان چند بار درخواست دادین پیک بذارم:)

میم میگه اقا بیا رازشو بگوچرا ایقدی همه تورو دوست دارن؟

نه واقعا چرا ؟

منم بهش میگم حسودی نکن من اینارو بهشون مشاوره کسب و کار رایگان میدم

که چطوری کسب و کارشون بهتر کنن!

واقعا هم همین کارو میکنم انتقاد و پیشنهاد به موقع میدم به کسب و کارهای کوچیک

قبلا این بخشی از تخصصم بود!

دکتر دعوت کرده بود خونه بریم فوتبال ببنیم خونشون

من اوکی ندادم

میم تنهایی رفت

خوب قرار نیس من همیشه اوکی بدم به قرار مدارها

در کمال صلح هم پذیرفت بدون ناراحتی

رابطه اون و دکتر و خانوادش مال قبل وجود منه 

پس نباید وجود من روی کیفیت یا کمیتش تاثیری بذاره 

کلا روابط هر کدوم از ما به خودمون مربوطه

خوشحالم سراین چیزها چالش نداریم هیچ وقت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان