در حالتی از ضعف!

دیروز غروب دوستام تماس گرفتن بیا بریم بریم یا تو بیا خونه ما یا ما خونه تو

گفتم نه بریم بیرون

اومدن دنبالم رفتیم پیاده روی هوا هم خنک و مطبوع بود توی یه پارک محلی

قدم زدیم و حرف زدیم

این دوتا دوستام خواهرن و خیلی ماهن

میم هم از عصر تماس گرفته بود چند بار گفته بودم نیاز به تنهایی دارم 

واقعا مغزم نیاز به استراحت داشت میخواست بدونه چه شده

گفتم چیزی نیست

فقط میخوام خلوت کنم

رفتیم پیاده روی و مشغول شدم بهتر شدم

گاهی ادم خودشم نمیدونه چشه!

نیاز من به بیرون رفتن و توی جمع بودن بود به نظرم 

ساعت 11 وربع برگشتم 

و میم هم پیام شبخیر داده بود از انتظار

البته موقعی که رفتم طبق عادت دوتاییمون بهش گفتم که دارم میرم بیرون با دوستام!

همونطوری که اون میره بیرون قبل به پیام یا تماس باهام میگیره

تا رسیدم فقط مسواک زدم و خوابم برد!

و ساعت 7 هم بیدارشدم صبحانه خوردم ورفتم باشگاه

اول هفته به این شلوغی وباشگاهی که جا سوزن انداختن نبود رو 

با لگ دی شروع کردم اونم چی برنامه جدید!

همون اول های حرکت بدنم برید از فشار زیاد

ولی خوب کم نیاوردم مربی بهم یه انرژی زا داد

و تا ساعت 11ونیم من برنامه ام رو پیاده کردم

واقعا واجبه من توی این دوره مکمل هام رو مصرف کنم

و امروز هم دنبالش افتادم با دکترصحبت کردم

که چه مارکی بگیرم و...

امروز که خودم نای بیرون رفتن ندارم بدم میم بره ببینه داروخانه ها یکی دوتاش رو دارن؟

چون دیشب خودم رفتم داروخانه سرخیانون نداشت ولی خوب حتما بعضی داروخانه ها دارن 

امشب به بدنم برسونم بلکه زود ریکاوری بشه از خستگی و درد خوابمم نبرد

کلا این روز لگ دی رو جوری نوشته برنامه ام رو که خودشم گفت حواست باشه

اخر تمرین کمر درد بدی میشی و نا نداری

اینها همش طبیعی

فکر نکن آسیب دیدی

هیچ غذایی هم نداشتم امروز!

صبح یادم رفت تخم مرغ و سیب زمینی اماده کنم

ناهار هم تو یخچال غذا بود 

ولی برای من بدمزه بود چون از 4شنبه تو یخچال بودن و من دیگه میلی بهشون نداشتم

کلا مرغ رو هم من یخچالی دوست ندارم حس میکنم یه بویی میگیره تو یخچال 

برا همین فقط از رو گشنگی و ضعف زیاد ناهارم رو خوردم و کارای شرکت رو تموم کردم!

ابگرمکن رو هم تماس گرفت بیاد ببره گفتم فردا 

چون نا نداشتم خونه رو مرتب کنم 

 بگم بیاد 

احتمالا دوش گرفتن با اب گرم کمی بهتر کنه حالمو ولی همچنان کم انرژی و ضعف دارم 

میدونم تااخر هفته همینه حالم و احتمالا صددرصد وزن کم خواهم کرد!

دیگه همین یه سری خبردیگه هم هست بعدا میگم 

فعلا فقط برم به کارای فردای شرکت برسم و دوش بگیرم 

و شام و میان وعده هام رو اماده کنم

یکم جون بگیرم

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان