بعضی دردها...

بعضی دردها رو نمیشه قورت داد

نمیشه تحملش کرد 

نه میشه ازش گذشت و رد شد

عروس داداش مرحوم زنگ زد ظهر خیلی حالش بد بود و گریون

که زنیکه چنان کرده و بهمان کرده و منو ازخونه بیرون انداخته 

محمدرضا هم گفته من میخوام طلاقت بدم

واقعا نمیدونم چی بگم من؟

چقدر دلم برای رادین ریش شد

اصلا من نمیدونم اینها تو خانواده ما چه میکنن؟

این پسر واقعا بچه برادر منه؟

اگر حروم زاده هم بود زیر سایه همچین پدری بزرگ میشد سر سفره همچین ادمی نون میخورد

باید حداقل جا پای باباش میذاشت 

من نمیفهمم من پر از تناقضم این روزها

بدترین چیز اینه نتونی برای کسی که بهت پناه آورده کاری کنی

بین خواب و بیداری بودم که زنگ زد

میم هم زنگ زده بود که رسیده و دم در منتظرمه 

همون تایم گفتم اجازه بده من یه تماس مهم دارم برم وبیام میام زنگ میزنم بهت

رفتم غذای میم رو دادم بعد هی عذرخواهی میکرد میگفت بیدارت کردم و...

دوباره هی پیام میداد شرمنده موجا ببخش منو بیدارت کردم

اصلا رو فرم نبودی فکر کنم بد بیدار شدی و...

دیگه نمیدونست تو دلم و سرم چه خبره 

اومدم بالا زنگ زدم باز به عروس

یک ساعتی حرف زد گریه کرد

پدرمادرش هم بودن

گفتم واقعا نمیدونم چی بگم جز شرمندگی اصلا کاری واقعا از دست من و خانوادم برنمیاد

بعدم به هرکی هم زنگ بزنی همه خسته ان از دست این زن و پسرش

هیشکی حاضر نیست دهن به دهنشون بذاره 

شیطان رو درس میده 

زن عمو زنگ زده بیچاره زنیکه مریضه و بیمارستانه خونریزی داره 

بعد عروس میگه رفته پروتز کنه!

من واقعا نمیدونم این زن از چه جنسی ساخته شده 

بعد که این حرفها و اتفاقامیفته میفهمم داداشم چقدر عمر طولانی داشته پیش این زن!

دختر خاله حرف قشنگی زد

گفت خودت میدونی داداش خوشبخت نبود هممون اینو میدونستیم

حداقل راحت شد 

خوابم نبرد دیگه دوش گرفتم اجی زنگ زد براش تعریف کردم 

گفتم من نمیدونم چیکار کنم 

بابای عروس هم شماره داداش زنیکه و دایی و عمو کوچیکه رو ازم خواسته 

گفت شمارشو بده خوب ازش گرفتم پیام کردم

اجی هم بدتر من ناراحت شد قرار شد به داداشا چیزی نگیم

به قول میم برند خانوادگی مارو این دونفر چقدر خراب کردن و میکنن

زدم بیرون بی خبر از میم بااینکه تازه صحبت کرده بودیم 

نگفتم بهش میخوام برم بیرون

از دم در شرکت که رد شدم میم زنگ زد 

چقدر تو حال خودتی تو که منم ندیدی

رفتم میدون تره بار خرید کردم زیاد و با تاکسی برگشتم 

مشغول شستن سبزیجات شدم نمیدونم چرا تو این حال رفتم 4 کیلو سبزی قرمه خریدم

یک کیلو سبزی خوراکی

کلی تره بار کلی باقالی برا فریزکردن

اخر هفته هم که نیستم نمیدونم میخوام چه کنم واقعا!

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
سارینا۲

سلام موجای عزیز

چقدر عروس بد آزار میده خانواده رو

همونقدر که احتمالا یه خانواده شوهر بد ممکنه عروس رو آزار بدن واقعا برعکسش هم هست

شاید عروس برادرت تا جوون هم جونش رو برداره و بره براش بهتر باشه

به نظرم اینجور موارد رو می تونی برای میم تعریف کنی البته اگر صلاح می دونی

اون با یه آدمی که بی دلیل و شاید فقط به خاطر از خواب بد پاشدن تو خودش فرو رفته مواجه نباشه

یا یه اشاره کلی بکنی که یه موردی پیش اومده تو خانوادمون که گفتنی نیست

منم این اخلاق جبران لطف دیگران با سرعت برق و باد رو دارم

البته این اخلاقم رو دوست دارم و تا حالا سعی نکردم عوضش کنم

در مورد مدیریت در خانواده همسر که گفته بودی، راستش گاهی خیلی پیچیده میشه و آدمی که تو اون شرایط پیچیده قرار داره نمی تونه خوب تصمیم بگیره برای برخوردهاش

چون اونا آدمهای غریبه نیستن، اونا خانواده همسرت هستن و مجبوری برخوردهات رو ملایم تر از اون چیزی کنی که باید باشه

از طرفی همسرت و احساسش نسبت به خانوادش مطرحه، از طرفی خودت و گاها غرور و احساس لگدمال شده توسط خانواده همسر

مجموعا گاهی آدم میخواد یه نفر که وسط ماجرا نیست یه نظری بده

حالا نه اینکه الزاما اون نظر رو بخواد اجرا کنه

البته من کار اون هم باشگاهی که بدون آشنایی با شما برداشته از خانواده شوهرش نالیده رو درست نمی دونم ها

در رابطه با کامنت خصوصی من گزینه ای در این باره توی این وبلاگ ندیدم. فقط به گزینه هست که نوشته پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد 

 

راستی در مورد همسایه های فضول، واقعا چه حوصله ای دارن. یاد خانمهایی افتادم که قدیما تو کوچه می نشستن و آمار این و اون رو درمی آوردن

 

خوب اون گزینه ایمیل رو میتونی تیکش رو برداری که اصلا نشون نده!!

و میشه هم خصوصی کامنت گذاشت تیک پایین کامنت خصوصی هست دیگه تیک رو که بزنی کامنتت میشه خصوصی
ولی چون بلاگ مشکل داره الان اون تیک ها در دسترس نیست ساریناجان
تا بلاگ درست بشه و بعد ببنیم چی میشه عزیزم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان