ماه گرفتگی!

دیروز عصر دیدم دیگه همه کارام رو انجام دادم

غذا هم دووعده درست کردم 

و راحتم

شام هم میخواستم کوکوی سبزیجات بخورم 

به یاد سفرهای پروازیم

و سیب زمینی و نخود فرنگی و هویج و ذرت رو گذاشتم ابپز بشن

دوش گرفتم و یکی دوبار هم میم تماس گرفت صحبت کردیم فوتبال بود

و ایشون هم استقلالی هستن و نشسته بود پای بازی و حرص میخورد 

من گفتم میرم بیرون ماه رو ببینم

میخوام با نازی برم که نازی رفته بود خونه دایی

مریم هم رفته بودن خارج شهر

دیگه خودم پاشدم زدم بیرون حدودا ساعت 8

از کوچه روبه رویی رفتم که برم اون کوچه خلوته راحت ماه رو ببینم دیدیم یکی از همسایه ها

تلکسوپ داره 

و گذاشته دم در داره ماه رو میبینه 

بهشون گفتم دارید ماه رو میبیند؟

گفتن بله اگر دوست دارید بیاید تماشا کنید

یه اقای میانسال بود دیگه منم باذوق تموم رفتم ماه رو دیدم و چقدر زیبا بود 

کیف کردم:)))))))

زنگ زدم به میم چه نشسته ای که من ماه رو بااین کیفیت دیدم پا برو تو هم ببین 

دیگه من رفتم قدم زدم ماه رو هم با چشم غیرمسلح دیدم و کیف کردم

و خریدهای خونه رو انجام دادم و برگشتم 

میم گفت تازه بازی تموم شده از حرص رفته دوش اب سرد گرفته بسکه عصبانی شده 

گفتم من دوباره میخوام برم ماه رو ببینم ولی یکم معذبم 

گفت برو منم میام اگر شد

دیگه من رفتم دیدم اقاهه نیستش و جمع کرده بساط احتمالا رفته بام شهر ببینه که راحتتر باشه 

اینم خونشون روبه خونه میم بود میم هم مرده از خنده از دست من که عین بچها چقدر ذوق دارم برم ماه رو ببینم باز

هیچی دیگه برگشتم خونه و کوکوم رو درست کردم 

با یکی از دوستام صحبت کردم 

خیلی وقت بود ازش بی خبربودم  بعد فوت پدرش

گفت رابطه اش تموم شده و...

کلا نمیدونم چرا گاهی ادمها توی عشق ورابطه ایقد کنترل گر میشن

که محل زندگی باید جایی باشه که من میگم وگرنه دوستم نداری

کارت باید فلان باشه وگرنه دوستم نداری

باید فلان کارو کنی وگرنه دوستم نداری!

داشت تعریف میکرد که پارتنرش چقدر توی این موارد اذیتش کرده و در نهایت تصمیم گرفته این رابطه رو تموم کنه

چون درکی نداشته و قبل چهلم پدرش ایقدی بهش فشار اورده که باید بیای شهر ما تکلیف من چی میشه و...

که تموم کردم رابطه رو!

و من متاسف شدم برای رابطه اش

میگه متاسف نباش واقعا از وقتی کات کردم آرامش اومده تو زندگیم

گفتم پس رابطه ات سمی بوده!

دقیقا صحبت من و میم دیروز در مورد یکی از دوستاش بود

که میگفتیم نمیدونیم چرا گاهی ادمها میدونن رابطشون سمی هست ولی اقدامی نمیکنن

و دوام میارن تو اون رابطه 

و...

حالا تو سن و سال ما به نظرم این دیگه یکم جای سوال داره!

اما توی سن کم نه 

هممون از این رابطه های سمی تجربه هایی داریم در جوانی

برگشتم به میم گفتم

اگر یک رابطه قرار نباشه حال خوبمو بهتر کنه

بهم ارامش بده 

اعتماد به نفسم رو بیشتر کنه

و عزت نفسم رو پررنگ

کلا باعث نشه حس بهتری به خودم داشته باشم

اون رابطه رو یک روز هم توش نمیمونم من

اونم برگشت گفت دقیقا از وقتی ما بهم در ارتباطیم من اعتماد به نفسم و حال خوبم خیلی بهتر شده 

میم با امیررفت بیرون منم نشستم پای فیلم دیدن و برنامه این هفته رو مشخص کردن 

با مامان اینا صحبت کردم 

11 ونیم دیگه اماده شدم برم بخوابم میم تماس گرفت که نخواب تا من بیام خونه 

خیلی خوابم میومد گفتم اگر شد اوکی اگر خوابم برد دیگه ببخشید

هیچی در نهایت 45 مین منو بیدار نگه دار اقا 

که بیاد حرف بزنه بعد بره بخوابه 

ایقدی من خوابالود بودم که داشتم دیگه عصبی میشدم:(

مربیمم پیام داد صبح زود میره باشگاه یکی از بچها رو دنبالم میفرسته دیگه

من خوابیدم و صبحانمم که از شب قبل مقدماتش رو اماده کرده بودم

پنکیک پروتیین

به مربی پیام دادم ببینم باشگاه تنها رفته ساعت 6 

حالش خوبه؟ و کلا مراقبت کنه اون تایم صبح

که تماس گرفت واوکی بود خدا روشکر

منم حاصر شدم و صبونه خوردم مربیم زنگ زد سارا که میخواستم دنبالت بفرستم امروز نمیاد 

و گفتم اوکیه پیاده میام تااون تایم گرم هم شدم

اومدم برم دیدم میم درو باز گذاشته نگو من بهش گفتم صبح مربی نمیاد دنبالم 

زودتر میره نگران من بوده ببینه من چطور میرم باشگاه

تماس گرفتم در خونه رو ببند من پیاده میرم نگران نباش

گفت صبر که خودم برسونمت اگر کوچه خلوته 

گفتم نه پیاده برم اوکی ترم 

هوا هم خوب و خنکه

بعد تو مسیر زنگ زدکه دیدمت و رد شدم 

خانم مایکن جردن:))))))

قشنگ معلوم تریپ ورزشکاری ورداشتی داری میری باشگاه :))))

یکم حرف زدیم یه سری تغییرات بین مدیران بالا دستی داشتن 

و یکم این روزها استرس کاریش بالاست 

تا بتونه مچ بشه بااینا

بهش میگم تو از پسش برمیایی کسی بتونه مخ منو بزنه

بعدم با من 6 ماه بدون تنش ادامه بده 

یعنی از پس هرکسی برمیاد:))))

میگه واقعا بهم اعتماد به سقف دادی بااین

دیگه میم رفت سرکارو منم رسیدم باشگاه

و داشتم دیگه میمردم از گرما

تمریناتم برام خیلی سبک شده 

و این هفته باید مربیم برنامه رو عوض کنه

قرار شده که تااخر هفته برنامه ام رو اوکی کنه 

امروز زود تموم شدم زودم اومدم خونه

دیگه من برم درگیر کارام شم و هفته رو به خوشی شروع کنم

خلاصه پیاده

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان