این هفته خیلی از خودم رضایت دارم
بابت ارامشم
و بابت ورزش کردنم
امروز مربیم میگفت خیلی خوب شدی عین قبلا ورزش میکنی
یه مدت مریض شدی و بعدش که اومدی شل گرفتی همه چی رو
الان همون دختر با اراده رو میبینم که با مدیریتش باشگاه رو هم دست گرفته
و جو سمت ورزش برده باز
واقع بعضی خانما میان باشگاه که اومده باشن و حرف میزنن خیلی
دقیقا برا حرف زدن میان فقط
و این عصبیم میکنه
چون وقت بقیه رو هم الکی میگیرن و مخاطب قرارت میدن
کف دستم از دیشب درد میکنه
فکر کنم بخاطر وردنه هست و کارای خونه
دردش یکم تو ذوق میزنه
استخونش دردناک شده
دیشب میم عذرخواهی کرد که من بیدار موندم تا 12
تااون بیاد کلوچه ها رو ببره
هردو حال نداشتیم و خسته بودیم من حوصله لباس عوض کردنم نداشتم فقط چادرگلی سرکردم رفتم پایین
بعد پیام داده بااون موهای بافته شده و چادر نماز عین فیلمهای قدیمی و نوستالژیک شدی دختر همسایه :))))
من که بیهوش شدم از خستگی ولی زودتر از الرام بیداریم بیدار شدم
حسابی هم ورزش کردم و الان برگشتم
نشستم تو ماشین موقع برگشت میم زنگ زد
میگه الان دیدمت چرا ایقدی خودتو اذیت میکنی له له بودی
میگم قبلا ملت میومدن دم در مدرسه
الان میان دم در باشگاه:)))))
گفت دوست داشتم بیام دنبالت ولی تا من زنگ زدم تو توی ماشین مربیت نشستی دیگه
خلاصه من میم رو ندیدم
امروزم روز شلوغی داره منم که امروز وحشتناک شلوغم زبانم دارم
فقط منتظرم این هفته تموم بشه
من بتونم جمعه یکم بخوابم.
مراسم میم اینا هم که من نمیرم
خیلی تابلو رفتن من
اجی و داداشش منو میشناسن
و دوستش امید
خوشم نمیاد برم هی زیر ذره بین باشم.