دیروز
تو مطب یه پیرمردی رو روی ویلچر اوردن
یه دختر جوون همراهش بود نوه اش بود
دستاش باند پیچی شده بود و
گفتم من نمیتونم کمکت کنم ولی ویلچر رو دم در نگه ندار زخمی میشه
بیار جای من بذارش
من میرم اونجا می ایستم
چون اتاق دکتر با اتاق انتظار یه راهرو فاصله داشت
و من تو راهرو ایستاده بودم
هم اینکه نمیتونم بشینم
و هم بابت اینکه ماسک نمیتونم بزنم نمیخواستم توی اون فضا باشم
و کلا هم قرار بود منو اورژانسی رد کنه برم
بعد پیرمرد دستاش اورد بالا نشونم داد
گفت تصادف کردم
با ماشین منو زد دو متر اونورتر افتادم و فرار کرد ورفت
گفتم تنها زندگی میکنه؟ نوه اش گفت اره
گفتم ولی اینا گنجن باید مراقبشون باشید
تنها نذاریدش
داشت برام تعریف میکرد پهلوهام تیر میکشه
پامم درد میکنه
سرم گیج میره
نوه اش گفت خداروشکر شکستگی نداره اصلا
فقط کوفتگی
و پیرمرد داشت حرف میزد و درد دل میکرد و من با لبخند گوش میکردم
کلا من دوست دارم پای حرف قدیمی ها بشینم
منشی که فامیلی منو خوند
یه اقای اومد گفت شما چکاره فلانی میشی؟
منظورم داداشی بود
گفتم اجیش هستم
چطور؟
گفت همکارم بود توی بیمارستان شما خیلی شبیهش هستی
اونم مشخص بود اینجایی نیست
و حال داداشی رو پرسید و گفت کجاست و اینا
گفتم اصفهانه و...
داشتم به تنهایی پیرمرد فکر میکردم
همینطوری ذهنم درگیرش شد
سرم بزرگ شده بود خیلی بزرگ
اونقدر سرم سنگین بود اندازه کره زمین
اونقدر فکر توی سرم بود
یه حالتی عین مستی
منتها مستی سر سبک میشه
دیشبم که برگشتم خونه خوابم نبرد تا ساعت 6 صبح دقیقا
خیلی خواب و بیداریم بد شده
لیلا رفته بود فاکتور ام ار ای رو گرفته بود واسم که ببره بیمه تکمیلی
بعد ساقی زنگ زد بهم گفت اصلا مااین روزها نمیتونیم تو باشگاه تمرین کنیم بی تو
مربی هم دوروز اصلا نمیشه باش حرف زد
خیلی افسرده شده
نگرانتیم و میخوایم بیایم ملاقاتی
گفتم برام اب انگور ناب بیارین فقط کمپوت اینا نیارید:))))))))
گفتم که چیزی نیست موضوع حل شده باید برم فیزیو
گفت خوب من دختر عمم فیزیوتراپیست هست
الان زنگ میزنم برات نوبت میگیرم
دیگه هیچی ساقی زنگ زد و نوبت گرفت برا امروز ساعت 7ونیم
بعد میگه داریم اب انار میگیریم:))))))
گفتم کوفتت شه واقعا
میگه از اینم واست میارم
حالا امروز برم فیزیو تراپی بلکه بتونم راه برم ودردهام کمتر شه
فعلا داروهارو از دیشب شروع کردم ولی تاثیری ندیدم یعنی دردم کم نشد
دیشب دوست امیر پیام داد که نتیجه ام ار ای چی شد؟
گفتم ریپورتش نیومده ولی دیسک سالم و ...
حالا گفت ریپورت اومد واسم بفرست که منم روش نظر بدم
اوکی دادم بهش.
خونه شلخته کثیف و داغونه
ومن نمیتونم کارای خونه رو انجام بدم
5 روز اشپزی نکردم
دلم برای زندگی معمولی تنگ شده
مصرف سیگار کم کردم
شبی یکی دونخ شده دیگه
روزها نمیکشم اصلا