دوست امیر میگفت که اگر تا شنبه خوب نشدی باید بری ام ار ای
منم که میدونید مرض دارم
یکم بهتر شدم امروز شروع کردم به کوزت بازی
از عصری دردش افتاد توی ران و باسن
یه چیزی شبیه سیاتیک
گفتم پاشم برم این دارو جدید که دوست امیر گفت بگیرم
رفتم از داروخانه دارو رو گرفتم و سرمیدون نزدیک خونه بعد متصدی داروخانه
میگه وای چقدر موهای فر بهت میاد و این رنگ مو:))
گفتم مرسی چشاتون قشنگ میبینه
گفتم یکمم قدم بزنم
شهر سوت و کوره!
بیشتر مغازه ها بسته است
اجی گفت تا بیام پیشت گفتم نه مامان بیشتر بهت نیاز داره
از طرفی نمیخوام مامان شک کنه یا بفهمه حالم خوب نیست
چایی زعفرونی دم کردم
خزیدم زیر پتو
که یکم گرم شه بدنم بهتر بشه
مربیم پیام داده اصلا این چند روز نمیتونم ورزش کنم
همش لبخندهات یادمه و پرانرژی بودنت و فکر میکنم تو بهترین رفیقم هستی و حرفات که عین شفا بود تو این مدت واسم
میگم مربی مگه مردم اینا رو میگی:)))))))))
بابا هفته دیگه خوب میشم
مگه دست خودش خوب نشه اصلا؟
من پرو تر از این حرفام:)))))))
این روزها ده بدتر تینگ حالم رو خوب میکنه:)))))سم واقعا دوست داشتنی