خوب دیشب بالاخره فرصت تجربه شد
هیچ خبری نیست اقا
میزو چیدم و شامم درست کردم و نشستم به فیلم دیدن
بعدم یه لباس مشکی داشتم که اخرین بار برای تولد پارسین پوشیده بودم
وقتی تولد یکسالش بود بعدش دیگه نپوشیدمش
یعنی دیگه اندازم نبود
جالبه الان برام گشاد شده یکم
و جالبتر اینکه فردا تولد پارسینا هست
موهام رو گوجه ای بستم و یه ارایش خوب کردم
و یکمم اکسسوری اویزون کردم
عین یه مهمونی رفتن تیپ زدم رژ البالویی جدیدم رو زدم
و ساعت ۱۱ شروع کردم:)))))
البته امیر هم بود تصویری
قبلش کلی غر زد که منصرفم کنه
میگه نخور
ولی اینم میدونه توان منصرف کردن منو نداره
دیگه خلاصه بنده خدا از ساعت ۱۱ تا ۲ شب با وجود خستگی و خواب نشست پای من ببینه چی میشم
اولا که بنده هوشیار موندم! یعنی من اصلا ناهوشیار نشدم!
با وجود اینکه زیاد خوردم واقعا
البته امیر غر میزد من هی می ریختم می نوشیدم میگفت بسه نخور دیگه کافی عین شمر ایستاده بود و غر میزد نخور دیگه
تنها لذتی که دیشب بردم سیگار کشیدن بعدش بود که خیلی عجیب چسبید
امیر میگه تو چقدر حرفه ای سیگار میکشی یاد فیلم بوی خوش زن میفتم با تو
خودمم تو مغزم دقیقا اون رقص سالسای ال پاچینو بود اون جایی که تو هواپیما میگفت وای زنها زنها.... خدا حتما یه نابغه است.
میتونم بگم دیشب شب زیبایی بود برام زیبا بودم و زیبا بود و همراهی امیر رو دوست داشتم
تهشم هرچی خواست اعترافات اجباری بگیره از من که فکر میکرد الان مستم نشد که بشه:)))))))
من خودم پوستم همیشه صورتی طور
قرمز شدم فقط لپام گل انداخته بود و گرم شد سرم
ویکم خوابالود شدم
همین
بعدش میلی به شام نداشتم
و ساقی هم هی پیام میداد نگرانم بود
بعد بهش میگم بابا هوشیارم
میگه بابا ظرفیتت خیلی بالاست باید به عرق----دا*گی بدن:)))))
دیشب داشتیم از خودمون میگفتیم بعد امیر برگشت گفت میدونی
من به تو نمره ۷ میدم از میانگین گیری شخصیتت
نمره بالایی گرفتی ازم
میگم ولی من بهت ۵ میدم ولی سر موفقیت و شغل ۹ تو سر یه چیزایی مساله داری
ناراحت نشد گفت اره میدونم راست میگی
دیگه همینا الانم باید سبزی پاک کنم خونه رو مرتب کنم
دیشب رنگ موی بنفش خریدم
امروز میخوام رنگ موی بنفشم رو تست کنم
ببنیم چطوری میشه قیافم:))))))))