مرحوم!

چندشب پیش مرحوم پیام داد و نخونده حذف کردم پیامش رو

اصلا تحت هیچ شرایطی دوست ندارم حتی برای چند ثانیه برگردم به اون روزها و یاداوریشون

یا اینکه مخاطب صحبتش قرار بگیرم 

دیشب با تپل یه بحثی داشتیم البته من با تپل دعوا نمیکنم

اون دعوا میکنه من سکوت میکنم گوش میکنم

بعدش هم یه خط مینویسم واسش

دیشب دیگه مغزم نمیکشید 

خوابیدم 

و ساعت ۴ با صدای دعوای همسایه بغلی و کتک کاریشون بیدارشدم 

تو خواب هم قلبم داشت می ایستاد من نسبت به دعوا به شدت مضطرب میشم

چه برسه کتک کاری

کلی با خودم کلنجار رفتم زنگ بزنم پلیس یا مرکز بهزیستی؟

بعد دیدم بی فایدست این شهر دخالت نمیکنن در مواردخانوادگی 

دیگه با مشت میزدم به دیوار که این یارو عنتر بفهمه یکی بیدار داره زنشو میزنه 

اخه بی شرف ساعت ۴ صبح چه دعوایی داری تو؟

ساعت ۵ونیم تموم شد ماجرا 

من تازه اون موقع میخواستم بخوابم 

یه پیام نوشتم برای تپل که اقا من مغزم نمیکشه 

وقتی داری اذیت میشی تو رابطه با من 

اصن نمیکشم اینطوری ادامه دادن همکاریمون رو

چرا باید اذیتت کنم اصلا ؟

بارها در این مورد حرف زدیم و گفتم تکفکیک کن احساس از کار

نشد 

نتونستی

مگه من مریضم اذیتت کنم؟

و ...

واقعا تصمیم داشتم سرشبم همین رو بهش بگم 

خوابیدم ساعت ۶ ساعت ۸ونیم بیدارشدم 

و صبونه اماده کردم و داداش رو بیدار کردم 

که بره سرکار 

داداش میخواد انتقالی بگیره اینجا و اگر بیاد میخواد با من زندگی کنه

من خوب ولی عادت کردم به تنهاییم و خلوتم رو دوست دارم واقعا اینطوری اذیت میشم

دیروز همکلاسیم میگه تو با موهای فر و عینکت چقدر بامزه میشی

ادم دلش میخواد عینک بزنه 

گفتم اره من تو دوره ارشد تو دانشگاه که عینکی شدم 

همه بچها دلشون میخواست عینک بزنن:))))))))))

اون سری پشت میز کارم بودم که امیر تصویری زنگ زد 

بعد منو با عینک دید میگفت وای چه بانمکی تو باعینک 

تو خوابگاه هم همین بودم وقتی عینک میزدم بچها میخواستن بهم تجاوز کنن

موهام دیگه همینطوری فر مونده:))))‌به یاد قدیم افتاده بسکه من موهام صاف کردم بنده خدا یادش رفته ژنتیکش این بوده فر درشت باشه

این هفته مودم رو هم ببرم تعمیر نمایندگی که دیگه هفته اخر گارانتیش هست

کلیه کارهای اهمال کاری باید این هفته تموم بشه

در یه حالتیم که مغزم اصلا نمیکشه اصلا ها نه حوصله حرف زدن با کسی رو دارم نه توضیح دادن خودم

نه شنیدن چیزی

دیشب به تپل میگم مشکل از منه 

بعد میگه این حرف رو به امیر هم زدی

فکر میکنی امیر پذیرفت این حرفت رو؟

خوب مشکل منم چه کنم؟

فکر میکنی دارم یه حرف کلیشه ای میزنم ماجرا رو تموم کنم؟

خوب واقعا همین مساله منم 

خوب دیگه من برم که دیر شد

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان