خوب من کلی از کارام تیک خورد خدا روشکر
داداش کوچیکه هم باز ماموریت بود زنگ زد غروبی گفت میام پیشت شب
گفتم حله
من داشتم میرفتم کلاس
زنگ زدم گفتن کلاس هست بیا
من قرطی شدم موهام روشن فر اصن یه وضی
کت شلوار پوشیدم یکم رسمی تر شم:((((
یکم از جلفی قیافم کم کنه
دیگه رفتم کلاس و یکی از همکلاس ها از همون دوتا دختری که باهم سلام علیک داریم
اومد تو حیاط پیشم نشستیم حرف زدن و اینا
درباره اوضاع حرف میزد که من و شوهرم دیشب خیلی گریه کردیم و ....
داشتیم صحبت میکردیم دیگه تا استاد کلاسش تموم شد وکلاس ما شروع شد
امروز یکی از بچها ازم خواست بیاد پیش من بشینه
قشنگ انگار تو قفس بودم!
خیلی بد بود میز من بزرگه و دونفره است
اما من ادم دارم پخش مشینم و وسایلمم اینطوری میذارم امروز یعنی کل دست و بالم بسته بود بنده خدم چشاش اونور کلاس نمیدید مجبور بیاد پیش من بشینه
دیگه کلاس تموم و شد و زنگ زدم داداش گفتش که
میام دنبالت من خودم پیاده اومدم نزدیکها خونه بودم که داداش رسید گفتم بریم خرید هیچی تو یخچال نیست
دیگه رفتیم میدون و تره باری اینا خرید کردم و چیزای مورد نیاز خونه رو
از یه خانمی هم همونجا نزدیک تره باری فلافل خریدم و موادشو
که خونه برا داداش ساندویچ بگیرم
همیشه دختر دایی میگیره ازش خوشمزه است فلافل هاش
دیگه شامم که داشتیم و اومدیم خونه داداش میخواست بره پیش همکاراش
دیگه وسایل برا من اورد و رفت تو ماشین منم تندتند براش ساندویچ درست کردم بردم و
خریدها رو تندتند جابه جا کردم چون با تپل جلسه داشتیم
میوه و اینا گذاشتم خیس بخوره و شیر گذاشتم بجوشه
حالا بشینم پای کارای تپل
من مخ تپل زدم داره به مهاجرت فکر میکنه
البته مقصد تپل فرانسه یا المان هست
فرانسه چون یکی از اعضا خانوادش اونجاست و باباشم قرار اونجا خونه بخره من بهش
میگم برو پاریس بهتره برات
ولی امروز دوستش که تو دفتر مهاجرت میگفت برو المان
حالا داریم تحقیق میکنیم ببینم کجا بره بهتره
بعد میگم به امیر بگم ببینم کدوم بهتر؟
میگه نه جار نزن فعلا چون میخوام همراهم باشی تو
گفتم نه بابا
من فعلا فقط به زبانم فکر میکنم ببینم باید چه گلی به سر بگیرم
رزومه رو هم امروز ترجمه کردم کامل
بسکه تپل گیر داده
ببنیم چی بشه