امیر!1

اینکه ظهر خیلی عادی پیام میده 

با همون لفظ همیشگیش

انگار که نه انگار اتفاقی افتاده بین ما 

انگار که نه انگار تصمیماتی گرفتیم 

منو عصبی میکنه 

جوابشم ندادم

دارم تلاشمو میکنم که روی ذهنم تاثیر نذاره 

واقعا وجودش یه فشاره برای مغز و روح من 

هیچ کار مفیدی امروز نکردم هیچی واین که یه نفر میتونه منو ایقدی بهم بریزه 

حالمو بد میکنه 

جایی که فکر میکنی قدرت داری و قدرت دستت 

حداقل پیش خودت معادلاتت بهم می ریزه

من ترس از وابستگی دارم 

و این شده کابوس من 

بعد وقتی میبینی طرف مقابل هم وابسته شده 

ترست دوبرابر میشه

نمیتونم افکارمو جمع کنم 

امروز دوستم حرف قشنگی دز

گفت قلب و روح تو زخمی

اسکار اون زخم باقی مونده 

قرار نبود تو بعد بابات بعد داداشت بعد مرحوم

خوب خوب بشی

جای اون زخم هست و قرار بوده بااین زخمها زندگی کنی

و الان تو چرا فکر میکنی وارد هر رابطه ای که شدی 

نباید جای اون زخمها مشخص باشه؟

اصلا چرا میترسی جای زخمتو نشون بدی؟

گاهی تظاهر به قوی بودن منو میکشه واقعا 

اینکه نمیخوام رو کسی حساب باز کنم 

و نمیتونمم این کارو کنم 

منو میکشه

وقتی ادمی که در زندگیش تراپی نرفته دانشگاه هم نرفته حتی

مطالعه هم نداشته 

میفهمه اینو در من 

که واو تو چرا همه کارات تنهایی میکنی؟ چرا رو کسی حساب باز نمیکنی؟ مگه اینجا باشگاه نیست؟

مگه یه سری حرکات رو نباید کمک گرفت؟

اصلا مگه قانونش این نیست؟

تو چرا کمک نمیگیری ؟ به قیمت زخمی شدن دستات؟ خطر قطع انگشتات؟

این فکر ذهن منو درگیر کرد سخت درگیر کرد

ووقتی دقت کردم 

گفتم من درد دارم عصبانیم 

ولی رو امیر حساب باز نمیکنم 

باهاش دردودل نمیکنم 

و....

داداشی رو باهاش حرف نمیزنم بگم دردم چیه؟

از اون هم دور شدم دوردور 

یه گووشه ایستادم 

برام کلیپهای خنده دار میفرسته 

که یعنی حال منو عوض کنه 

نمیتونه 

توی یه هاله ی بدی افتادم 

و وقتی دقت میکنم میبینم نه دوست دارم جایی برم نه دوست دارم کسی بیاد پیشم

نه دوست دارم با کسی حرف بزنم 

نه دوست دارم کسی بهم پیام بده 

یه جورایی الان تو پی ام اس هم هستم نباید به خودم فشار بیارم.

----------

امروز دو جلسه تراپی 

گرفته بودم یکی از مشاور همیشگیم 

یکی از دوستش که خودش توصیه کرده بود 

صبح با دوستش عصر با خودش

روانم از هم پاشید وقتی مجبوری همه چی رو توضیح بدی اونم دوبار

هی پیش خودت اعتراف کنی

اقا مساله منم مشکل از منه 

من اینارو در خودم کشف کردم 

اصلا اسون نیست

برای یه ادم قد و مغرور اصلا اسون نیست

ولی از اون جهت وقتی خود اگاهی خودتو میبینی و تشویق میشی بابت این

پوون مثبت که خودت میدونی چته و خوبه کشف میکنی اینارو 

و همین خودش کلی راهه

خیلی از ادمها اصلا مساله رو در خودشون درک نمیکنن

و همیشه تا زنده ان با اون مساله زندگی میکنن 

یا اینکه انگشت اتهام به سمت دیگری میگیرن و نقش قربانی میگیرن همه جا

ولی حداقل من میدونم تو موضوع امیر 

من واقعا حدود 90 درصد مساله داشتم با خودم 

امروز تو باشگاه ضعف کردم لگ دی هم بود 

داغون بودم از پریودی و ضعف و عصبی بودن و کم خوابی

یهو بدنم خالی کرد 

مربی سریع برام ویتامین سی درست کرد و بهم داد 

 یکم ماساژ داد کولمو

الان بهترم البته توصیه کرد برم مقداری شیرینی جات به خورد بدنم بدم

اینکه بدنم داره ضعف میکنه وزن کم میکنه 

همش از ورزش نیست

بخشیش بخاطر اعصاب و کم خوابی وفشار روحی وفعالیت زیاد هست

و بخش اعظمش وضعیت نامناسب تغذیه ام

یهویی حوصله اشپزی ندارم دیگه 

کمتر انگار به تغذیه ام توجه میکنم.

البته وقتمم کمه 

مربیم میگه دیروز داشتیم حرفتو میزدیم

همه میگفتن چقدر موجا دختر با اراده ایه 

چقد خوش انرژی چقدر کلامش تاثیر گذار رو بچها و به همه انگیزه خوب میده 

تو دلم گفتم باز بیرونم ملت رو کشت

و بخشی از اینا به صورت انرژی منفی گاهی برمی گرده به من!

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان