تراپی!2

امروزبا تراپیست خودم صحبت کردم 

دیروزی وقت نداشت تراپیستم و با همکارش صحبت کردم

امروز که باهم صحبت کردیم صحبتهایی که داشتیم خیلی ذهن منو باز کرد

میگه خوب تو منطقی داری به قضیه نگاه میکنی اما عجله هم داری

عجله برای اینکه بگی نه!

وضعیت رابطه اتون خوبه 

نکاتی که من یادداشت کرده بودم از رابطمون که مطرح کردم 

در حد حدس و گمان بود 

و زمان نیاز داره برای نظر قطعی!

اون بخش که ازار دهنده است وجود منه 

یعنی حس های بد درونی

همزاد پنداری با رابطه قبلی

الرام های ذهنیم 

عادت کردنم به محدوده راحتی مجردی!

و بی مسئولیتی!

و...

امروز ظهر که با دکی حرف میزدیم این چند اصرار جواب ازمایشتو بفرست

الانم اصرار بعدی اینه من برم اسکن هسته ای بدم 

اینو کجا دلم بذارم من با این ندولها دارم زندگی میکنم باهم کاری نداریم

میگه نه شاید کنسر بشه

باید برسی تست بدی 

عجبا سر این چیزا یکم من عصبی میشم این بایدها!

بعد تو این فاز ایقدی جدی میشه که انگار رفتی مطبش

و تو بیماری منم خندم میگیره میره تو این فاز.

امروز فرستادم میگه کم خونی داری یکم بقیه اوکیه 

برای همینه گاهی پرخاشگر میشی:(

میگم من خدایی پرخاشگرم؟

میگه خوب قاطی میکنی زود راست میگه اون آرومتر از منه 

ولی هیجانی تر از من رفتار میکنه.

سر یه مسائلی بحث داریم گفتگو هم دربارش موثره چون من از کلمه باید بدم میاد

ترجیحم اینه بجا از کلمه لطفا یا اگر دوست داری استفاده بشه

اگر دوست داشت طرف لطف میکنه اگر هم دوست داشت دیگه انجامش میده دیگه اختیار به طرف میدی

ولی باید کلمه قشنگی نیست بخصوص تو رابطه 

باعث لج و لجبازی میشه

 یکم گره های ذهنیم توی تراپی باز شد 

قرار شد هفته دیگه هم باز موضوع همین باشه 

رابطه برای من یه کار وقت گیره واقعا 

سرم شلوغه اما کارای شرکت تموم کردم 

هنوز یه بخش دیگه کارا که با یکی از همکاراست مونده هنوز از صبح وقت نشده جوابش بدم 

بعد زبانمم مونده 

اتاق پر لباس مرتب نشده است

باید به مدیریت زمانی برسم سر کارام

----

همه ی کارام تیک خورد خداروشکر 

اوف به یه ارامشی رسیدم 

این صاحبخونه دقیقا 35 بار زنگ زده از وقتی از باشگاه اومدم

و من سایلنت کردم و دراز کشیدم شام درست کردم

و الان میخوام فیلم ببینم 

واقعا روانیم کرده از بس زنگ میزنه و بعدم در نهایت میبینی کار مهمی نداره 

دیروز غروبم وسط مکالمه من و امیر ایقدی اومد صدام زد که امیر عصبی شد

گفت این چی میگه اخه تو چقدر صبوری 

واقعا رو مخمه که وقت و بی وقت میاد صدام میزنه 

دیشبم این اقاهه که اومده بود رسیور درست کنه میگه روانیم کرده این صاحبخونه ات 

بنده خدا عصبی بود. 

اخه ادم با شعور وقتی یکی جوابته نمیده باید 35 بار زنگ بزنی رو گوشیش؟

باید 50 بار بیای حیاط خلوت داد بزنی خانم فلانی؟

روانی روانی روانی.

زدم بلاکش کردم 

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان