خوب من بالاخره برگشتیدم:)))
پنجشنبه عصر با لیلا و بچهاش زدیم به جاده دکتر هم سرکار بود
رفتیم غروبی رسیدیم من میخواستم برم بهشت الزهرا لیلا نذاشت گفت شبه دیگه خوب نیست مامانتم از من ناراحت میشه اگر من این کارو کنم
دیگه هیچی منو رسوند خونه
سامی و محمد هم نون باگت اینا خرید کرده بودن و نوشابه و مختلفات منم گفتم سوسیس خودم درست کردم میارم
دیگه شام درست کردیم خوردیم
و تا دیروز عصر موندم
خوش گذشت با داداشا
قهوه سازمم محمد فرستاد
و سامی هم برد پیش دوستش تنظیمش کرد و قهوه خرید و یه سری لیوان و وسیله خرید حرفه ای خرید
کادو واسم برای قهوه سازه:))))
من دیگه با اژانس برگشتم چون محمد سرکار بود سامی هم شب سختشه بیاد تو جاده من اینطوری دیگه خودم گفتم با آژانس میرم
محمد یه راننده داره که امین هست دیگه بااون اومدم بنده خدا هیچی هم حرف نزد تو راه
البته اشناست و اقوامه
ازش درخواست کردم اول منو ببره بهشت الزهرا
دیگه رفتم سرخاک داداش یه 10 مین نشستم و گریه کردم اروم شدم
و دیگه اومدیم خونه
خونه بدون مادر بدرد هیچی نمیخوره
کلافه شدم این 24 ساعت که مامان نیست صداش نیست
البته داداشا هم همین حس رو داشتن که مامان نیست خونه نمیتونن بمونن
تا صبحم خوابم نبرد کولر خاموش کرده بودم رفتم بخاطر نوسان برق و اینکه خطرناک کولر اسپیلت روشن باشه و ادم خونه نباشه
شاید اتصالی کرد
خونه شده بود جهنم هنوز که هنوز خنک نشده ایقدی گرمه
گردوغبار شدید
سرخ کن فیلیپسم امروز واسم میفرسته محمد دیروز تو انبار بود وقت نشد بره انبار بیاره
گفت از ترمینال میفرستم واست
خلاصه اینطوری هاست
تپل میگه دوسه روزه نیستی
اگر شانس منه رفتی نامزد کردی:)
میگم نه رفتم دیدن داداشام
به رییس هم گفتم حالم خوب نیست
دوسه روزی میخوام نباشم
گفت نکنه کرونا گرفتی
گفتم نه نمیدونم یکم از نظر جسمی هم خوب نیستم
گفت پس استراحت کن
این قهوه که سامی خریده اونقدر کافئنش بالا بود که من کلا از دست رفتم از بی خوابی
دیروز رییس کارگاه داشت
من نتونستم شرکت کنم یعنی حسش نبود شرکت نکردم نپرسیدمم چطور بود
تپل میگه زود برگرد من روت حساب کردم کلی کار داریم
روز 4 شنبه تصمیمون این شد دوتا برند رو باهم راه اندازی کنه
کار اسونی نیست اصلا
ولی مسئولیت من خیلی سنگین و وقت گیر خواهد بود
استاد به حسابم هزینه ها رو واریز کرد
منم یه مقدار از سرخ کن رو پرداخت کردم محمد میگه عمه این همه ایقدی پول زدی به حساب من:)))))))))
بسه دیگه یکم هزینه هات کنترل کن:))))
خلاصه که اینطوری گذشت این دوروز
الانم دوش گرفتم و ناهارم باید درست کنم
کلی کار از دوروز قبلم مونده باید انجام بدم
خوب من برم که کلی کار وبار مونده