این بیشور بحث کرد بحث کرد تا همین الان
حالا بقیه دخترا کارشون گیرپیشش سکوت میکنن
من نه جلوش می ایستم چون اصلا کارم ربطی به استاد نداره و گیرش نیست
بچها یه سری دوره تخصص میرن پیشش
اگرم احیانا کارم پیشش گیر بود
حرفمو میزدم بهش
امروز باز اومد هرچی دلش خواست گفت که موجا دیکتاتور و تاب انتقاد نداره
چرا از خانم فلانی پرسیدی چرا؟
منم گفتم مگه خودش زبون نداره؟ مگه شما وکیل مدافعشی؟
اصلا مگه تو این گروه ما رییس میخوایم؟
ما اینجا چندتا دوستیم داریم حرف میزنیم
جلسات کتاب خوانی داریم
فارغ از اینکه کی هستیم
چی هستیم
و....
رابطه هامون باهم چیه
من براتون احترام قائلم ولی جسارتا ما به رییس نیاز نداریم
فیلتر درست گروه نظر شما نیست
و هرکسی حق نظر و انتخاب داره
خلاصه جلو این عنترک ایستادم
و ته تهشم بعد حرفاش گفتم یکم امروز به صحبتهاتون فکر کنید احتمالا خودتون درش پیدا می کنید!!!
والا
جالبه چند وقت پیش میگفت مثلا با یکی مشکل پیدا کردم دوستام گفتن بریزیم سرش؟
وقتی یکی در چنین فرهنگی بزرگ شده و الانم داره از زور فیزیکی برای حل مسائلش استفاده میکنه از دایره دوستی و اعتماد من یکی خارجه حداقل
و میدونم بیشتر اذیت و ازارش اینه که اقا این دختر منو تحویل نمیگیره بیام اذیتش کنم
و درواقع زن رو به عنوان شهروند درجه یک قبول نداره اصلا
خلاصه که فرداشبم جلسه داریم و من اصلا اعصابشو ندارم
ناهار ندارم
مرغ بهترین گزینه بود
بعد سیب زمینی درسته گذاشتم که ابپز شه برا بعد باشگاه و شامم
باید یه برنامه بچینم برای غذام و اینکه دو روزی یکبار که اشپزی میکنم رو همه وعده هایی که میشه رو حاضر کنم
کمپین هم باید فردا ران بشه ما کلی مساله داریم هنوز موضوعش رو تعیین نکردیم و رییس مریضه هنوز هیچ جوابی به ما نمیده
حسن هم کارها رو هندل میکنه
هرسری داره یه چیزی میگه
چون بنده خدا تکلیفش روشن نیس
اون دوستمون که جدید اومده کلا داره ایقدی زنگ میزنه و پیام میده
که نمیدونم چه کنیم