لپتاپ برام اعصاب نذاشت
خودم انرژی نداشتم بدترم کرد
الان متوجه شدم یکی دیگه از علتهای بی انرژی شدنم توقع زیاد خودم از خودمه
دومین مساله بیرون نرفتن و پیاده روی نکردن!
سومین دلیل اینه این هفته دوز داروهام بیشتر شده
و من یکم تایمش رو برا خوردن جابه جا کردم چون دیر بیدار میشم
همه ی اینها دلایل محکمی برای پایین اومدن انرژیم بوده و هست
عصری پاشدم لباس پوشیدم با اولین تاکسی که سرکوچه نگه داشت دربست گرفتم برا بازار
رفتم اول شیشه فلاکس رو عوض کردم
بعدش
رفتم میدون تره باری میوه و اینا خریدم
پشتش یه کارگاه نون هست
رفتم نون باگت و نون تست خریدم
و سبزی تازه
و تاکسی گرفت برام اقا سبزی فروش رفیق سه ساله ام توی این شهر:))
اومدم خونه
راننده تاکسی هام دوتاشون مخم رو تلیت کردن سرگرونی
به حسن جان پیام دادم چرا حقوق واریز نکردن؟
گفت دیشب اینویست رو تایید کردم که به واحد مالی گفتم که گفته در حال واریزن
به تپلم خبر دادم منتظر نباشه!فردا واریز میکنن
اونقدر هوا گرم شده که ابپز میشی! در همین حد شرجی و گرمه
وسایل رو جا به جا کردم
و گذاشتم تو یخچال حوصله بشور بسابشون رو نداشتم
بعدا تره باری ها رو میشورم و نظم میدم تو ظرفهای مخصوصشون
امروز نیاز دارم از خودم کار زیادی نکشم
برم دوش بگیرم با عود و شمع
من واقعا پایبند مدیتیشن های این مدتم بودم هرشب قبل خواب
ولی خوابم بهم ریخته بازم انجامش میدم
خستم یکم
ناهارم که ناگت خوردم و عصرم گشنم شد نودل درست کردم بسکه دیشب خوابم نمیبرد
تا صبح نشستم اشپزی چینی و کره ای نگاه کردم هوس نودل کردم
پسر همسایمون چند روز کاملا وحشی شده ایقدی خودش و مامانش و خواهرش دعوا میکنن
میزنن به درودیوار و کتک کاری من روانی شدم
قلبم هر دم میخواد وایسه از دست اینا
واقعا هرسری اینا دعوا میکنن من شوک میشم
دوسه روزه مدام اینطورین
دارم سیستم رو تعمیر میکنم
هنوز کلی کار داره هیچ کاری نکردم من
فقط یه دوش خوب گرفتم و میخوام بگیرم بخوابم ولی سیستم رو باید درست کنم بعد بخوابم