از دیروزحس حرف زدن با کسی رو ندارم
اما جواب تلفن مامان و اجی رو میدم
دلیل خاصی نداره جز اینکه دوست دارم تنها باشم
بخاطر این دو روز تو خونه موندن و خواب ناکافی فکر کنم
امروز تپل یه عالمه حرف زد یه عالمه ها
بازم حرف کم نمیاره
دیگه عذرخواهی کردم که میخوام به کارام برسم
کار رییس رو تموم کردم از نظر خودم بدون ایراده ببینم اون چی میگه
رفتم تا سرکوچه پنیر پیتزا گرفتم و برگشتم
هوس پیتزا کردم چندروزه
با سوسیس هایی که خودم درست کردم پیتزا پختم خیلیم خوشمزه شد
داداشی هم خداروشکر به سلامتی رسید
یه دعوای اساسی تو گروه باشگاه کردن با مدیر باشگاه و...
خیلی ها هم به نشونه اعتراض لفت دادن و
از دیشب بحث سراینکه مربیمون نذارن بره
خدایی هم مربی خیلی خوبیه
نمیدونم قرار چیکار کنن و تهش چی شد؟
من که منتظرم حقوق بدن و بعد برم باشگاه
خرید گوشت و اینا ندارم جز مرغ اونم یکی دوهفته دیگه نیازه
خداروشکر این ماه همه چی هست
من برم به کارای خونه برسم و لا لا کنم