دیروز که رفتیم من فکر کنم گرمازده شدم
یهو هوا خیلی گرم شده 46 درجه اینا
من تارسیدم پتوم رو شستم هرچی مامان گفت بذار تو لباسشویی نذاشتم گفتم میخوام اب بازی کنم
پتو رو شستم و ناهارم اجی سبزی پلو ماهی درست کرده بود
بعد ناهار نشستیم گپ زدن هیچ کس نخوابید و بعدش رفتیم بندر
خیلی گرم بود من گرما زدگیم بیشتر شد سردرد شدم
رفتیم پیش محمد و پسرعموها یکمم خرید کردم ازشون
یه خرد کن جدید از محمد خریدم
و چند دست لباس از پسرعمو
قرار شد یه سری تیشرت لش هم واسم بیاره
بعد دیروز پسر عمو میگفت به اجی که اقا اگر موجا پول هم نده من زورم نمیاد
ازاون قوم و خویشهاست که عین خانوادست
بخوره نوش جونش:)))))
فلاکسی که اجی میخواست برام بخره هم هنوز نرسیده تو بار جدید بود
دیگه رفت برا ماه اینده
چقدم همه چی گرون شده بود
من چندساله بازاربندر نرفته بودم
یکمم رفتیم کنار دریا با زن داداش یکم حرف زدیم و قدم زدیم
برا پارمیسم یه تیشرت هاوایی خریدم که دوست داشت واسه تولدش
داداشم کلی غر زد چرا خرید کردی براش فعلا وضع خودت خوب نیست
نرفتیم خونه داداش
وقت نشد
ولی خوب خانم محمد اومد مغازه پیشم وقتی شنید مااومدیم
عروسک خیلی مارو دوست داره خیلیم احتراممون داره
مرض خرید ست اسپرت و ورزشی دارم
بازم دوسه تا لگ و ست ورزشی برداشتم از پیش پسرعمو
همشم میرفتم سمت بنفش های خوش رنگش
هی پسرعمو میگفت چراامروز همه چی رو بنفش برمیداری تو
باید برم باشگاه حتما
رییس هم دیشب بعد چندروز پیداشده بود یه سری اورد داده
رسیدم خونه مامان اینارو گذاشتیم و خدا حافظی کردیم ساعت 1 اینا رسیدیم خونه شام نخورده
زن داداش گفت بیا بریم خونه ما شام میخوایم از بیرون بخریم
ایقدی سردرد داشتم
که دلم فقط رختخوابمو میخواست
گفتم نه
رسیدم خونه سریع یه همبرگر سرخ کردم و غذا خوردم و چایی
و خوابم نبرد از سردرد و شدت خستگی تاالانم سردردم عین کسایی که مست میکنن
بعد با سردرد بیدار میشن حالم اینه
یه قابلمه قهوه خوردم هنوزم سردردم لباسهای جدید رو گذاشتم خیس بخوره بشورم
من هیچ لباس جدیدی رو نشسته نمیپوشم:))
پنکیک موز درست کردم
الانم ماکارونی برا ناهار قرار بپزم یه سری کارها دیروز شرکت انجام بدم احتمالا فردا کاری نباشه دیگه