اول صبح زیبا:)

بعد مدتها حس زندگی اومده سراغم

خودم فکر میکنم بخاطر در لحظه بودنمه!

از دیروز سعی میکنم در لحظه باشم غذا درست میکنم حواسم به بو ورنگش باشه

چایی میخورم حواسم به حس خودم به گرما و لذتش باشه

راستشم بگم اینارو یکم مدیون تپلم یه سری تکنیک ها یادم داد

و مرتبم پیگیری میکنه تاانجامش ندادم ول کن نیست 

یه گروه هم داریم که گفتم کتاب خوانی و فیلم وایناست و هفته ای یک جلسه داریم باهم

و گروه فرهیخته اما بی ادعایی هستن با یکی از استادام

تعدادمون خیلی کمه فکر کنم 6 یا 7 نفریم 

ولی هممون واقعا ادمهای متعهدی هستیم تو اهداف مشترک گروه اگر کتاب یا فیلمی هست یا 

پادکستی که مورد بحث هفتمونه هممون میخونیم میبینیم گوش میدیم و نظر میدیم

این گروه از 100 نفر رسید به این تعداد و حاضرم نیستیم بیشترش کنیم شایدم تعدادمون کمترم بشه

هرکی دوسه جلسه متعهد نباشه حذف میشه

دیشب که دوش گرفتم اون لباس دکلته آبی فیروزه ایم رو پوشیدم 

همون که همیشه حس خوب و زن بودن بهم میداد

و سراسر دیروز امروز حس خوبی دارم به خودم

دیشب به شمع و عود هرشبی دقت کردم

گوشی گذاشتم کنار و فقط به شمع و عودم نگاه میکردم و گاهیم با دود عود بازی میکردم

خواب خوب و اروم و عمیقی داشتم

جوری که ساعت2ونیم بیدار شدم سرحال:))))

وخیلی هم زود دوباره خوابم برد تا 7

به بچهای کتابخوانی میگم این هفته حس زندگی کردین عکس بدید 

خودم امروز از همه چیز لذت بردم از بوی گرم کردن نون سنگک تو دستگاه

از بوی خوب قهوه سر صبح

حس گرمی و عطر چاییم

بعد استاد میگه تو دیگه داری خیلی فرهیخته تر از هممون میشی:)))))

مامان دیروز میگفت دلم برا زنیکه میسوزه

میگم چرا مامان؟ میگه دوروز خوابم نمیبره از فکرش و گریه میکنم براش

میگم خوب چرا؟

میگه چون تنهاست هیچ کس جز داداشت تحملش نداشت

چقدر مامانم دلسوز و مهربونه که اینطوری بهش نگاه میکنه

با نگاه ترحم 

راستش منم گاهی بهش که فکر میکنم دلم براش میسوزه 

که ایقدی نادون بود که چه ادمهای خوب و دلسوز و با اعتباری رو از دست داد 

وخانواده اش بی عرضه تر از اونن که بتونن مشکلات بچهاش و خودشو حل کنن یا ساپورتش کنن!

و هیچ کس دوسش نداره بچهاش تحملش رو ندارن

دخترش چندماهه گذاشته رفته و حاضر نیست جز ماهی یبار بهش سر بزنه

پسرشم که کنارشه به سختی تحملش میکنه و کل روز درگیر کارش

عروسشم که بارها به من گفته تحملش رو نداره 

من وبقیه خانواده اگر کمکی میکردیم اگر محبتی میکردیم اگر تحملش میکردیم میگفتیم زن داداشمونه

بخاطر پسرمون بخاطر داداشمون 

اما الان دلیلی نداریم برای تحملش اصلا احترامی باقی نذاشت که دلیلی بمونه

خوب بریم به زندگی برسیم 

و حس خوبش

 

 

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان