دیشب زود خوابم برد
و صبحم زود بیدار شدم ولی حسش نبود از رختخواب بیام بیرون کاریم نبود صبح انجام بدم
امروز کمپین داریم ولی سبکه یعنی با من کاری ندارن از کارهای قبلیم استفاده میکنن چون موفق بوده
امروز صبح مدیر بخش مارکتینگ پیام داده
تا حالا با یه ocd کار کردی؟
گفتم نه
میگه منم و شماهم فکر کنم هستی:))))))
نمیدونم از کجا فهمید ولی خوب من ocd نیستم adhd هستم
بعد یکم حرف زدیم گفت تو جلسات متوجه شدم چقد اذیت میشی
و کلا عین خودمی
من حلش کردم
باید باهم حرف بزنیم حسابی
فردا بیا وقت بذاریم بعد کمپین من باهات حرف دارم
تپل خان همین مدیر مارکتینگه
هیچی دیگه فردا ببینم چی میگه
میگه تو خیلی وسواس نظم هم داری
میگم میشینی به این چیزا فکر میکنی شما؟
میگه همه رو نه
شما فرق داری
فرقم چیه یعنی؟
ایناربطی به کار نداره ها
خودش همینطوری میگه
یه سری بچها رومیخوان بفرستن دبی از اونجا کار کنن
بعید میدونم من الان بینشون باشم
و کلا کار من ربطی به اونجا نداره
ولی ممکنه بعدها اگر موندگار شدم یه ایده هم براش داشته باشن نمیدونم
تپل میگه کاش من بین اینا باشم:)))))))
نمیدونم صاجبخونه چش بود اول صبحی صدام کرد حوصله نداشتم اول صبحم رو بااون شروع کنم
لابد میخواد یکی بیاره پشت بوم!
نه بنده خدا از فروشگاه محمد میخواست دستگاه چرخ گوشت بخره
خلاصه اینطوریاست و امروز یکم استراحت کنم حجم کارم کمه
رییس هم از دیروز رفت تعطیلات و خبری نیست ازش!
اقا تو دیسکو و کیف و حال با دوست دخترش
و جواب نداد دیگه
منم پیگیری نکردم!
امروز بشینم لباسهام رو بشورم و...
کلی کار دیگه لباسهای تو کمد ! فکر کنم امروز وقتشه!