شیراز!

صبحی زنگ زدم داداش

گفت دارن کارهای ترخیصم رو انجام میدن و گفتن فعلا نیازی نیست بیمارستان باشی

و تو خونه همین شیراز بمون که نزدیک باشی اما بیمارستان نه

گفتم بیام پیشت؟ گفت اره!

تعجب کردم چون خواهر بهش گفته بود دیروز گفته نه نیاید کرونا میگیرید خطرناکه

اما من بهش گفتم گفت اره بیاید من دارم مرخص میشم میاید خونه پیشم

زنگ زدم به آجی گفت وا به من که گفت نیاید حالا که دلش هوامون کرده سریع بلیط بگیر

منم بلیط از همین جا گرفتم چون آجی قرار بود بیاد پیشم

منم سریع از اسنپ بلیط اتوبوس وی ای پی گرفتم 

جالب بالاخره هرسال تو بهمن تو کارنامه بنده یه شیراز رفتن هست

دلم تنگ شده برای حرم شاهچراغ تنها امام امام زاده یا هرچی یا شخص محترمی که بنده حرمش رو دوست دارم 

و کلا باهاش ارتباط میگیرم شاهچراغه

کلی برم اونجا عقده گشایی کنم

برا سه شنبه ساعت 11 شب بلیط گرفتم دوست دارم شب تو اتوبوس باشم 

خلاصه اینطوریها شد

شاید مامان هم اوردم گذاشتم خونه داداش 

داداشی گفت مامان بیارید پیش من خودتون برید شیراز 

 

دختر دایی و لیلا قرار بود شب بیان پیشم 

برا دختر دایی یکم نرم افزار نصب کنم رو لپتاپش و یه سری هم کار کردن باهاشون رو یادشون بدم 

بعد من اصرار کردم شام بیاین تو زحمت نمی اندازم خودمو

قرار شد من برم باشگاه و خرید بعد ساعت 8ونیم بیان بچها 

دیگه اوکی دادن برای شام

و منم پاشدم سوسیس بندری درست کردم گذاشتم رو بخاری 

و جارو کشیدم و لباسها رو شستم وسرویس هم شستم و رفتم باشگاه 

امروز پا بود منم که وزنهام رو این هفته دوسه برابر کردم قشنگ هلاک کردم خودمو

بعد دوسه تا از بچهاامروز گفتن خیلی خوب شدی کلی ذوق کردم

داداش اومده بود دنبالم رفتیم میدون تره بار خرید کردیم و نون باگت هم خریدم و برگشتیم خونه 

غذام که آماده بود فقط باید رب گوجه و گوجه بهش اضافه میکردم وفلفل

سالاد هم عصر درست کرده بودم دوش گرفتم و چایی دم کردم و سبزی هامم پاک کردم که بچها رسیدن 

شام خوردیم خیلی دوست داشتن سوسیس های منو:))))) 

دختر دایی واسم یه کیف خریده بود مشهد دوستش دارم واقعا برا کسی سوغات نیاورده بود جز من

و شرمندم کرد

سوهان اورده بود که گذاشتم ببرمش برا داداش عاشق سوهانه

و هل و زعفرون برام اورده بود خیلی خوب بودن مرسیشم

منقل گذاشتیم طبق معمول لیلا قلیون می کشید ماهم حرف بچها میگن خیلی لاغر شدی

ازطرفی خیلی هم قرمز شدی 

من خودم عین گوجه ام تا خسته و ناراحتم میگفتن میترسیم فشارت رفته باشه بالا

ولی من حسی نداشتم جز خستگی ناشی از تمرین 

دیگه ساعت 11ونیم دخترا رفتن 

منم یکم با داداش حرف زدم و الان فقط بخوابم خونه رو صبح مرتب میکنم هرچند نامرتبم نیست خیلی

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان