هلاک 2:)

اون کیه که هلاکه؟؟؟؟؟

دیشب ایقدی کت  وکولم درد میکرد یه لحظه پشیمون شدم رفتم دوش گرفتم بعد باشگاه

تا دو خوابم نبرد دوتا مسکن خوردم

صبحم زود نشستم پای ترچمه های کار داداش که تاالان 80 درصدش تموم شده و تاآخر شب ویرایشش مونده و باقی ترجمه ها

خداروشکر از این بابت خیالم راحت

از صبح همش پای سیستم بودم و و ناهارم یه ماکارونی خوشمزه رژیمی پختم و یه سالاد فصل خفن 

همشون نیم ساعته اماده شد و

بعد ناهارم یکم دیگه نشستم پای ترجمه ها و بعدش هم باشگاه

امروز اون دختره اقوام دور بابا اینا اومد گفت من حس میکنم رفتارم بد بوده و شما ناراحت شدی و ببخشید

و....

من فضول نیستم و ...

گفتم من کلا اهل صمیمت زود هنگام با کسی نیستم

و اخلاقم خیلی گرم نیست 

وشما ناراحت نشو

کلا من دوماه میام باشگاه می بینی که با کسی حرف نمیزنم و فقط کارم میکنم و میرم

و اینجا نمیشه حرف زد باید ورزش کرد

و کلا زود با کسی صمیمی نمیشم و وارد محدود خصوصی کسی هم نمیشم

دیگه کلی دیگه باز عذرخواهی کرد و رفت

اووووووف نمیدونستم چطور بهش بگم که بهم نچسبه که گویا اعمالم گویا و به بجا بوده:)))))

من برم که ایقدی امشب سرد شده که عین جاهای سردسیر شده 

از باشگاه اومدم منجمد شدم 

برم دوش بگیرم و شام آماده کنم

--------------

سرعت نت بسیار داغونه 

پست یکساعت بعدش ارسال شده

علی زنگ زد گفت می خوام بیام دیدنت با فاطیما

گفتم خوش اومدین 

احتمالا فردا بیان پیشم

بعد میگم چی درست کنم غول چراغ جادو؟ 

میگه خودمون میام تعارف نداریم خودمون غذا می پزیم!

من نگرانم که کل یخچال فریزر من کمه واسه علی:))))))) ماشالله بااون هیکلش.

الف امروزم پیام داد

میگه تو داری خودتو فدا میکنی

میگم فدای چی؟ میگه فدای خانواده فدای راهی که کوچکترها باید برن داری براشون اسفالت میکنی 

حتی واسه نیومده ها هم راه باز کردی دیگه بسه 

الان نوبت خودته!

پارمیس ومهسا آشتی کردن و عکس فرستادن از اشتی کنونشون 

عاشق این دوتاوروجکم که هنوز سنشون کمه ولی با من راحتن و صمیمی

فاطیما میگه اینا دارن جای منو میگیرن عمه حواست باشها! دلم میخواد با علی صمیمی بشی که اگر حرفی دردی داشت بهت بگه

نمیخوام دور از زندگیم باشی

میخوام همچنان کنارمون باشی

الف راست میگه من جاده باز کردم و اسفالتش کردم تا نسل بعدی خونواده خیلی چیزهارو داشته باشن

اولش کمی آزادی بیشتر

به دور از مسائل دست و پا گیر مذهبی 

به دور از قوانین سخت خونوادگی خودشیفته ما

میگه بیا این حس ابتری که نیمه تمومش گذاشتی بین خودم و خودت رو احیا کنیم

چراباخودت میجنگی؟

گفتم میدونی الف

من دلم یه خواهر بزرگتر با تجربه تر میخواد که راهی که نرفتم فکرایی که نکردمو کرده باشه یه عمه عین خودم

یه خاله عین خودم یه خواهر عین خودم اصن یه برادر یه عمو یه دایی

همونطوری که من حواسم به اونا بود

یکی باشه مراقب من باشه 

خواستمم کج برم شماتتم نکنه همونطوری که من نکردم

دلم تنگه برا خود بزرگترم خود با تجربه ترم.

----------

بگذریم ترجمه های داداش انجام دادم و کارهایی که خودشم کرده بود رو میکس کردم و خوندم و ایراداتش رفع کردم

امیدوارم استادش اذیتش نکنه.

 

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان